سين شاكري – مديركل اداره اخبار فرهنگي، ورزشي و جامعه اطلاعاتي
اصولا چون آدم ماجراجويي هستم ورود به عرصههايي كه برايم تازگي دارد و تا حدي در چالش با تواناييهايم برميايد انجام كارهايي سخت و جديد دوچندان بيش از كارهايي كه در آنها تجربه دارم، برايم جذابيت دارد. هنگامي كه پيشنهاد حضور در خبرگزاري كه قرار بود تاسيس شود به من داده شد اين غريزه در من باعث شد تا كار را بپذيرم. از طرفي ديگر در آن سالها به نظرم دو مشكل در رسانهها وجود داشت. يك اينكه دچار كليشهاي شده بود كه مطابق آن همه خبرنگاران ميبايست حركت ميكردند و همين امر باعث شده بود تا اخبار و مطالب يك دست و خالي از مفاهيمي عميق شود. چنانكه ميشد با انتخاب تنها دو روزنامه همه چيز را درباره دو طيف فكري سياسي ديد، اما نه همه چيز را دربارهي بسياري عرصههاي ديگر، بنابراين به نظرم آمد ميتوان در رسانهاي كه نام دانشجويي برخود دارد با بسط و گسترش مسائلي چون فرهنگ و هنر حركت جديدي را ايجاد كرد. مثل تغيير نگاه حوادثي به مقوله ميراث فرهنگي به نگاه فرهنگي.
دوم اينكه در آن زمان به نظرم رسيد ادبيات رسانهاي بسيار خشن و گاه ضربهزننده بود و اين هدف ديگرم براي ورود به ايسنا بود كه شايد بتوانم كمي لطافت را حتي در خشنترين اخبار بگنجام و به جاي تحريك كنندگي و ايجاد حس پس زنندگي تعمق در مسائل را پيش بكشم. اما اينكه در اين دو هدف تا به كجا موفق بودهام نكتهاي نيست كه الان بتوان بر آن قضاوت جامعي كرد، زيرا كه هرچند با نگاهي به اين گذشتهي كوتاه اما پربار ميتوان تاثيراتي از آن را ديد اما براي قضاوت درستتر نسبت به تاثيرات عمقي لازم است كه از اين مدت بيش از شش سال بگذرد. زيرا معتقدم ماندگاري تاثيرات است كه مهم است و نه تاثير گذاري آني و بسيار موثر بودن آن.
همانطور كه گفته ميشود اين “مجموعه” كه اين واژه در ذات خود مفهومي از كل را القا ميكند بايد بگويم بسيار مثبت است و بسيار اميدواركننده. هرچند كه فكر ميكنم ايسنا با قدرت 50 درصد حركت ميكند و اين مسئله به دو نكته بازميگردد. يكي ظرفيت باورپذيري نگاه بيرون از مجموعه. ايسنا اين را ميداند كه در چه فرهنگي كارميكند و به چه فرهنگي باور دارد. بنابراين به اين مسئله كه كي ،كجا، دربارهي چه و چگونه سخن بگويد واقف است. ايسنا سعي در تعميق باورهاي آزادمنشي، دينمداري و ميهندوستي در لواي انگارههاي عميق و آموزههاي مترقي اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و حضرت امام خميني (ره) و شعار “اگر دين نداري، آزاده باش” سيدالشهدا (ع) دارد. بر اين باور و اميدم كه خطي كه ايسنا در پيش دارد خطي است كه اگر به درستي درك شود ميتواند زمينهساز ايجاد فضايي آگاهانه و معتقد و سالم براي گسترش فرهنگي درخور اسلام ناب محمدي(ص) باشد. شايد بگوييد كه غلوآميز است اين سخنان، اما اگر ايسنا به همين منوال خود پيش برود و در راه آن سنگاندازي نشود و مديران بعدي آن عميقا بر حركت و اهداف ايسنا باور داشته باشند و مهمتر آنكه خبرنگاران آن اين اهداف را عميقا باور داشته باشند، 10 سال ديگر ميتوانيم در اينباره به قضاوت بنشينيم.
نگاه بيروني به ايسنا را ميتوانم به سه نگاه عمده تقسيم كنم. گروهي كه مايلند ايسنا را به سوي خود بكشند و بدون در نظر گرفتن باورهاي اصيل آن بر مبناي باورهاي خودشان توان 50 درصد ايسنا را افزايش دهند و به نهايت و صلاح كار نميانديشند. شعار ايسنا اين است رهروآن است كه آهسته و پيوسته رود.
گروهي ديگر كه تحجر با آنان درآميخته مايلند توان 50 درصد فعلي ايسنا را كم كنند و آن را به رخوتي كه خود دچارند و سكوني كه در آن منفعلانه محبوس، دچار سازند. و گروه سوم گروهي هستند كه ايسنا را درك ميكنند و به هر حركت آن انديشمندانه ميانديشند و آن را تحليل منطقي ميكنند، به حرفهاي آن گوش ميدهند و آن را به عنوان محكي براي حركت خود قلمداد ميكنند.با اين وجود فكر نميكنم كه هيچكدام از آنان در هر سه گروه، آن هنگام كه به دور از تاثيرات جمعي بر تعقل و خرد فردي به اخبار و حركت ايسنا ميانديشند بتوانند وجدان خود را خاموش كرده و به اين حركت درود نفرستند. اميدوارم خداوند كه هميشه لطف خود را بر دلهاي پاك و نيات صواب دريغ نورزيده، چراغ خرد را در انديشيدن به ايسنا خاموش نفرمايد تا به دور از تفكرات جناحي، گروهي و حتي قومي كه سمي براي دموكراسي عدالتخواهانه ديني خط راستين امام است با ايسنا مواجه شوند.
در بدو ورود، ايسنا تنها دو بخش داشت يكي بينالملل و ديگري سياسي. اما به مرور بخش بينالملل را كه مترجم آن بودم و آقاي يوسفي معاونت فني فعلي، دبير آن، گسترش پيدا كرد و بخشهاي سياسي خارجي و بينالملل و مونيتورينگ به طور محدود به آن اضافه شد و تعدادي خبرنگار نيز به آن ملحق شدند. آقاي يوسفي سردبير شد و من دبير. اما از آنجايي كه پيش از ايسنا بيشتر كار فرهنگي ـ هنري در روزنامهها انجام داده بودم، بخش هنري با سردبيري من و دبيري خانم معزي تشكيل شد كه در ادامه منجر به تفكيك دو بخش تئاتر و سينما شد البته در همان زمان به طورمحدود ادبي و تجسمي هم جزو كار ما بود. پس از مدتي بخشهاي ادبي و تجسمي نيز با اضافه شدن همكاراني مثل خانمها دستاران و كرميراد و جديدي ... قوت بيشتري گرفت. پس از طي دورهاي تقريبا سه تا چهار ماه سرويس هنري تبديل به گروه هنري شد و براي هر چه تخصصيتر شدن آقاي بهرامي و شريف موسوي به عنوان دبيران بخشهاي ادبي و سينمايي به گروه پيوستند.
تا آن زمان ميراث فرهنگي هنوز جزو اجتماعي محسوب ميشد، اما با توجه به سنخيت فرهنگي كه براي آن قائل بوديم پيشنهاد داديم كه اين سرويس به بخش فرهنگي واگذار شود كه موافقت شد. نخست مستقيما اين بخش را هدايت ميكردم، اما سپس آن را به آقاي بهرامي سپردم زيرا با توجه به تحولاتي كه انجام شد بخشهاي اقتصادي، اجتماعي و ورزشي نيز زير مجموعهي اين جانب قرار گرفت و ادارهي غير سياسي تشكيل شد. پس از مدت كوتاهي با توجه به ناهمگون بودن اين سرويسها، ادارهي اقتصادي و اجتماعي جدا شدند و تنها ادارهي فرهنگي - ورزشي تحت نظر اين جانب قرار گرفت. طي اين مدت سعي در هر چه تخصصي كردن كار داشتيم، لذا در هر سرويس زير سرويسهاي مختلفي ايجاد شد كه اخبار مربوط به هر رشتهي هنري در زير مجموعهي آن قرار ميگرفت.
به طور كل ميتوانم بگويم در آغاز كه حدود 10 خبر بينالملل در روز ترجمه شده و روي سايت قرار ميگرفت، پس از شش ماه تا پيش از خروج من از آن بخش تبديل به حدود 15 تا 20 خبر شد كه گفتوگوهاي داخلي و با برخي از سفرا را نيز شامل ميشد كه تحت عنوان سياست خارجي ارسال ميشد. پس از ورود به هنري شايد حدود 10 خبر درهم هنري توليد ميشد كه اكنون پس از حدود شش سال در هر بخش تخصصي مثل سينما، تئاتر، تجسمي، ادبيات، كتاب، حكمت، فلسفه، ميراث فرهنگي، ايرانشناسي، گردشگري، فوتبال، كشتي، جامعهي اطلاعاتي و ... به طور متوسط 10 خبر روي خروجي ايسنا قرار ميگيرد. البته در ميان اين سالها مدتي قصد ايجاد بخش انگليسي را داشتيم كه بنابر دلايلي موفق نشد و نيز طي اين شش سال بخش تايپ و روابط عمومي و اتاق دريافت خبر نيز با اين جانب بود كه به جز تغيير اندك و زياد شدن نيروها، تفاوت چنداني در نحوهي انجام كار نداشتهاند.
*********************
بهناز معزي – سردبير
27 ساله، كارشناس ادبيات نمايشي، سردبير سرويس راديو و تلويزيون
در 11 آذر سال 1378 از طريق كلاسهاي تخصصي روزنامهنگاري مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها با ايسنا آشنا شدم. در ابتدا اولويتها و علاقهمنديمان را پرسيدند ولي اغلب رويكردها سياسي بود.
اما به دليل علاقه شخصي حتي از برنامههاي سياسي نيز خبرهاي هنري بيرون ميآوردم. ولي در كل در بخش هنري و با جشنوارههاي فجرفعاليت اصلي خود را آغاز كردم.
سرويس هنري از مجموعههايي بود كه پس از سياسي توانست خود را در ايسنا تثبيت كند و من در تمام حوزههاي ادبيات، سينما، تئاتر، موسيقي، هنرهاي تجسمي ارتباط گرفته و فعاليتم را شروع كردم. بعد از حدود يك سال يا يك سال و نيم دبير بخش هنري شدم و بعد از حدود 2 سال زير سرويسهايي اضافه شد و گروه هنري بعد از سياسي تشكيل شد و در آن موقع در سرويس تئاتر به عنوان دبير به شكل تخصصي كار كردم.
پس از آن به درخواست مديريت مجموعه به سرويس اجتماعي رفتم و در بخش صنفي دانشگاهي كه تازه تعريف شده بود، مشغول شدم. پس از راه افتادن اين بخش به سرويس تازه تاسيس حوادث رفتم و مسئوليت دبيري اين بخش را به عهده گرفتم.
بعد از 6 ماه نيز دوباره به بخش هنري برگشتم و بخش راديو و تلويزيون به صورت سرويس مستقل فعال شد.
برخورد صادقانه با حوزههاي بيروني و بعضا داخل مجموعه باعث شد ارتباطات خوبي بگيريم و گاهي كه به عقب برميگردم، ميبينم در خيلي از حوزههايي كه جايگاهشان را تثبيت كردهند نقش داشتهام و برايم خوشايند است و به آن افتخار ميكنم. مثلا وقتي سرويس هنري شكل گرفت هدفمان اين بود كه فضاي سياست زده را از روزنامهها بگيريم تا موقعيت فرهنگ جدا از سياست در روزنامهها نمود يابد كه فكر ميكنم تا حدودي خبرنگاران اين مجموعه با همكاري آقاي شاكري در آن موفق شديم.
از اهداف ديگر اين بوده و هست كه غير از اطلاعرساني، جهت مناسبي را در آن حوزهي كه كار ميكنيم ايجاد كنيم و سمت و سوي درستي به آن بدهيم و در كنار انتقاد راه حل هم داشته باشيم. مثلا در دوران دبيري سرويس حوادث با توجه به تاكيدهاي مدير عامل ايسنا - آقاي فاتح - همواره خبرها با تحليل و كارشناسي منتشر ميشد.
در دوران فعاليتم در ايسنا دبير برگزيده بخش تئاتر در جشنواره فجر - خبرنگار برگزيده دفاع مقدس در سرويس هنري ايسنا - گزارشگر برتر (اول) جشنوارهي مطبوعات دفاع مقدس عناويني بودند كه كسب كردم.
ايسنا توانسته مسير درست را بدون ديدگاه جانبدارانه چه سياسي و چه سليقهاي اعمال كند و موفق بوده و اگر اين روند ادامه يابد و حمايتهاي مديران و حاميان بيروني را داشته باشد و در واقع درك درستي از حركت آن وجود داشته باشد موقعيت خود را بيش از گذشته نيز ميتواند تثيبت كند.
آن چه معتقدم نبايد فراموش شود اين است كه تمامي فعالان ايسنا چه آگاهانه و چه از روي جواني با وجودشان و عشق به كار چنين خبرگزاري را راهاندازي كردند و اميدوارم ايسنا در زماني كه پير هم شدم مايه افتخار و سربلندي ما و ايران عزيزمان باشد واز اين كه روزي حتي از اين كه در اين جا قدم زدهايم احساس غرور كنيم و به اين سرمايه ملي بباليم.
*********************
اميد شريف موسوي – سردبير
با توجه به اينكه از سالها قبل تر از آغاز به كار ايسنا، فعاليت سينمايي و مطبوعاتي خود را آغاز كرده بودم به طبع با انگيزه و هدف كار خبري و يا نگاه به آن، به عنوان يك موقعيت شغلي، با اين خبرگزاري همراه نشدم و نخستين چيزي كه من را ترغيب به قرار گرفتن در كنار آن گروه كوچك و صميمي ابتداي كار كرد نام خبرگزاري با تكيه بر ويژگيهاي پرسشگرانه نهفته در نام «دانشجويان» بود.
از سويي ميل به تكرار مجدد طعم «آغاز از نقطه صفر» كه بارها در زندگيم تجربه كرده بودم، باعث شد، بلافاصله پيشنهاد براي همراه شدن با اين خبرگزاري را بپذيرم چرا كه سوابق كاريم نيز به من اين ديد را مي داد كه بهتر و بيشتر بتوانم بفهمم كه اينجا همان جايي است كه مي خواهم باشم. جايي براي ساختن.
ايسنا توانسته و بازهم خواهد توانست پايه گذار بسياري از «اولين ها» در نحوه و روش اطلاع رساني باشد. برگزاري نشست خبري براي فيلمهاي روي پرده و نمايش هاي در حال اجرا را توانستيم براي نخستين بار چند سال پيش با فيلم «كاغذ بي خط» و سپس «ارتفاع پست» درايسنا پايه گذاري كنيم كه در ابتدا كاري عجيب و دور از ذهن براي يك رسانه به شمار ميرفت اما وقتي با استقبال بسياررو برو شد پس از مدتي در ساير خبرگزاري ها هم مرسوم گرديد . همچنين سرعت بسيار بالا و استاندارد خبرنگاران در تهيه اخبار ، گزارشهاي پوششي و... و برگزاري برنامه هايي چون « ديدار با پيشكسوتان» ، انجام گفت وگوهايي تفصيلي با عنوان «تاريخچه شفاهي» ، راه اندازي بخش «تحقيق و گزارشهاي هنري» در دل گروه فرهنگ و هنر اين خبرگزاري جهت تهيه گزارشهاي علمي و موضوعي،آمار گيري و معرفي رويدادهاي فرهنگي در جهان و ... از جمله مواردي بود كه به لطف خدا ، با اعتماد و آزادي عملي كه دكتر فاتح مدير عامل ايسنا در اختيارمان قرار داد و همكاري فرد فرد خبرنگاران بي ادعا اما توانمند اين گروه موفق به انجام و ادامه آن شديم.
قصد و استراتژي ما در برخورد با حوزه هاي مختلف هنري ، برخوردي همه جانبه نگر و متعادل با تمامي شاخه ها بوده است اما برخي موقع اين انتقاد از درون و بيرون مجموعه به شخص من وارد شده كه به سينما نسبت به ديگر حوزه ها توجه بيشتري داشته ام . هرچند كه شايد اين موضوع به دو دليل كه يكي فعاليت من در حوزه سينماست و از سويي، سينما در تمامي دنيا، امروزه هنر روز و مورد توجه خاص و عام محسوب مي شود ، طبيعي باشد، اما مروري برعناوين پانزده جشنواره و رويداد فرهنگي هنري كه ايسنا در اين سالها و تاكنون در آن به عنوان «رسانه برتر» معرفي شده مشخص مي كند كه در كنار سينما ، بيش از دو سوم آن در حوزه هاي تئاتر و موسيقي به دست آمده كه نشان از توجه به اين حوزه ها در كنار سينما دارد.
فقط ميتوان گفت تنها موضوع يا مقوله اي كه در تمامي حوزه هاي فرهنگي و هنري همواره در سمت و سو و قدرت و تمركز اطلاع رساني سعي داشته ايم نسبت به ساير مقوله ها به منظور اداي دين به اين مهم، براي آن اولويت ويژه قايل شويم و البته هنوز بسيار جاي كار و پرداختن دارد « دفاع مقدس» بوده است اما در ديگر مسايل و حوزه ها سعي بر مواجه عادلانه و منطقي نسبت به جايگاه و وزن آن در كليت مقوله فرهنگ و هنر كشور داشته ايم.
گستره ارتباط نخبگان و دست اندركاران حوزه هاي فرهنگي اعم از تمامي گرايشها و انعكاس نظرات و اخبار فعاليتهايشان در اين خبرگزاري كه بسياري از آنها نيز طي تماس خود اين عزيزان با خبرنگاران ايسنا حاصل مي شود، اين خبرگزاري را به خانه ي امن و مورد اعتماد تمامي هنرمندان و اساتيد و دانشگاهيان و مسوولان فرهنگي تبديل كرده كه مي توانند به سادگي در آن نظرات علمي و كارشناسي خود را بيان كنند و از انعكاس آن بدون تحريف يا خدشه مطمئن باشند و از طرفي پذيرفته باشند كه در اين خبرگزاري نقد هم خواهند شد.
*********************
عليرضا بهرامي – سردبير
شش سال پيش بچهي 3،22 سالهيي بودم كه براي گريز از سهمگيني ديوارهاي بلند و سيماني كارخانههاي صنعتي كه براي من مثل همان فشار شب اول قبر است، به ايسنا پناه آوردم؛ بعد، رفتهرفته بهدنبال عشق گشتم؛ نه، عشق بهدنبال من گشت؛ و وقتي چشم باز كردم، ديدم ايداد بيداد! عاشق شدهام.
بارها گفتهام؛ ايسنا را يك مكتب ميبينم كه همانگونه كه ساختمان محقر و در عين حال مقدس آن احتمالا تا چند سال ديگر در فهرست آثار ملي قرار خواهد گرفت، طلوع و حضور پرفروغ آن نيز بهعنوان نقطهي عطفي در عرصهي فكري و عملياتي رسانههاي كشور، در تاريخ اين مملكت ثبت خواهد شد.
ايسنا فرصت يك دريچه را به من ميدهد؛ دريچهاي كه از آن فرياد بزنم؛ فريادي كه در باد گم نشود؛ فرياد بلند و فراخناكي بر سر همهي تاريخ استعمار، استبداد، ماترياليسم و ماكياوليسم، همهي ليبرالهاي بيرگ و همهي متحجران بيعقل، همهي كانونهاي قدرت فاسد سياسي و اقتصادي، همهي انحصارگران و انحصارگرايان، همهي رخوتزدگان، همهي فاسدان و همهي لشهاي بي قدر و قيمت...
از اين دريچه است كه نفس عميق ميكشم و فرياد ميزنم؛ تمام عرياني روح و سفرهي بچههاي زورآبادهاي لب خط آهن، تمام عشق و آرمانهاي جوانان 15 تا 30 سالهي فاو و شلمچه و هويزه، تمام مظلوميت دانشجويان شب 18 تير تا صفهاي طولاني وامهاي دانشجويي، تمام اعتقاداتم، تمام عشق و تمام عدالت و آزادي را؛ و از اين دريچه نفس عميق ميكشم و پرواز ميكنم؛ پروازي در سير الي الكمال، بهسوي قيامكنندهي موعود. از اينرو، ايسنا براي من نهتنها يك دانشگاه، كه يك شعر است؛ يك غزل حماسي ـ اجتماعي ـ عشقي!
براي مني كه ايسنا را محملي براي خطشكنها و تخريبچيان و آرمانطلبان عدالتخواه و دينمدار يافتهام، آنقدر نگرش بيروني در طيفهاي مختلف نسبت به اين مجموعه وجود دارد كه يكبهيك را نميتوانم بشمارم؛ آنقدر تهمت خوردهايم و بيشتر از آن، تحسين شدهايم، كه نميدانم كدام به كدام است. اما اين را خوب ميدانم كه از موافقترين تا مخالفترين مخاطبان ايسنا، آن را يك عنصر مهم، اساسي و بسيار برجسته ميدانند؛ يا نميتوانند كه ندانند.
همكاري من پيش از ايسنا با رسانهها، در حد انتشار شعر و مطلب ادبي بود. اما با ورود به ايسنا در اول دي سال 78، بهعنوان خبرنگار سياسي به فعاليت مشغول شدم. مدت مديدي به صلاحديد مديريت مجموعه، بهصورت خبرنگار آزاد و بدون حوزهي خبري فعاليت ميكردم، زماني بهطور همزمان، خبرنگار حوزههاي رياست جمهوري، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام و وزارت كشور شدم، حدود يكسالي هم مسؤوليت خبرهاي حقوقي و قضايي را بر عهده داشتم. در نيمهي نخست سال 80، بهفراخور رشتهي تحصيليام ـ مهندسي صنايع ـ و بهپيشنهاد مديريت مجموعه، گروه فني ـ مهندسي ايسنا را بنا نهاديم كه بهاتفاق همكاران خبرنگار، بهتناسب فضاي وقت كشور، حوزههاي فنآوري اطلاعات (IT) و نانوتكنولوژي را در مركز توجه قرار داده، در زمينهي جلوگيري از محدوديت وسيع آزاديهاي اينترنتي، بهصورت گسترده و بسيار، فعاليت كرديم. فراموش نميكنم روزي را كه وزير مربوط، براي توضيح دربارهي موضوعي در اين زمينه و مجالخواهي براي اصلاح امر، شخصا به ايسنا آمد. پس از مدتزمان هشت ماه و با تغيير فضا، از بهار سال 81 سرويس ادبي را بنا نهاده و در آن به فعاليت مشغول شدم كه عرصهي فعاليتم، بعدها در حوزههاي تئاتر (چند ماهي كوتاه)، هنرهاي تجسمي، ميراث فرهنگي، آيين و سنتها (ايرانشناسي فعلي)، و حكمت و فلسفه هم اضافه شد. در حوزهي هنرهاي تجسمي، با همكارانم، مواردي را چون جلوگيري از فروش گنجينهي موزهي هنرهاي معاصر تهران و اختصاص درصدي از بودجهي عمراني وزارتخانهها به خريد آثار هنري، در ويترين افتخارات خود قرار داديم. در حوزهي ميراث فرهنگي نيز كه براي ما حكم جهادي دارد، مواردي چون مسالهي جيرفت را براي خود منشاء خير معنوي ساختيم و در حوزهي ادبيات هم با نگرش اصولگرايي خاص خود، دايرهالمعارفي خبري ايجاد كرديم كه بر مبناي تؤمان عدالت، آزادي و مبارزه با استيلاي انحرافها همراه باشد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
*********************
مسعود فاتح - سردبير
در اواسط سال 1378 موسسه فرهنگي – خبري دانشجويان ايران، وابسته به جهاددانشگاهي به اين نتيجه رسيد كه تاثير دانشگاهها در تحولات جامعه ايران بسيار سرنوشت ساز و موثر است، بنابراين منطقي به نظر ميرسيد تا ديدگاههاي جامعه دانشگاهي و نخبگان با جامعه و حاكميت در ميان گذاشته شود در اين راستا خبرگزاري دانشجويان ايران با طرحي ابتكاري و بودجه اندك شكل گرفت.
تلاش براي ارتقاي آگاهيهاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و علمي در جامعه در اساسنامه اين خبرگزاري لحاظ شده است.
بنده با باور اين اصل كه دانشجويان ميتوانند منشاء تحولات عظيمي در دانشگاهها باشند و با سابقه فعاليتي كه در انجمن اسلاميدانشجويان دانشگاهها داشتم در تير ماه 1379 وارد اين خبرگزاري شدم تا در سنگري ديگر و دركنار ساير دانشجويان برگي ديگر از تاريخ رسانه يي كشور را ورق بزنيم.
با توجه به اينكه در آن زمان خلاء اطلاع رساني در زمينههاي علمي در كشور ملموس بود و قلم زدن دراين زمينه را بسيار موثر و زيرساختي ميدانستم وارد سرويس علمي ايسنا شدم و به عنوان خبرنگار فعاليت خود را آغاز نمودم.
تخصص دانشگاهي اينجانب در شاخه مخابرات، من را واداشت تا در گرايش خبري فناوري اطلاعات و ارتباطات وارد شوم چون بر اين نكته باور داشتم كه اطلاع رساني در اين زمينه گرچه به دليل ناآشنايي عموم با مقوله ICT فرسايشي است اما در نهايت مسير خود را يافته و سريع تر از ساير شاخههاي علوم حركت خواهد نمود.
در آن زمان تنها برخي از سايت هاي علمي و روزنامههايي انگشت شمار از اخبار فناوري اطلاعات ايسنا استفاده مينمودند، اما سپري شدن زمان، توجه اركان قدرت به اين شاخه از علم و سرمايهگذاري در اين زمينه باعث شده تا توجه عموم به اين مقوله متمركز شود و رسانهها نيز به اين نياز خبري جواب مثبت دهند و اخبار فناوري اطلاعات و ارتباطات نيز سهمياز فضاي رسانهيي آن دوره را به خود اختصاص داد.
راه اندازي سرويس خبري مستقل در ايسنا با عنوان فناوري اطلاعات و ارتباطات در 28 ارديبهشت ماه 1381 حركتي نو در اطلاع رساني اين حوزه را نويد ميداد.
همكاران اينجانب در سرويس فناوري اطلاعات با نگاهي جامع و كارشناسانه به حوزه فناوري اطلاعات، به انعكاس وقايع، رخدادها و اخبار اين حوزه همراه با گفت وگوها و گزارشهاي متمركز در اين حوزه پرداختند .
امضاي اعلاميه اصول جامعه اطلاعاتي از سوي ايران در ژنو، ما را برآن داشت تا در راستاي تبيين اهداف اين اعلاميه فرهنگ سازي براي حضور موثر ايران در اجلاس جامعه اطلاعاتي بعدي با حمايت موثر مديريت ايسنا، اين سرويس راتوسعه داده و با عنوان عامتر جامعه اطلاعاتي، اخبار اين حوزه را نيز مورد توجه بيشتر قرار دهيم .
نگاهي علمي به حوزه رسانه و استفاده از نظر كارشناسانه اساتيد ارتباطات ما را به آن داشت تا در ماههاي آغازين 1384 با ايجاد زيرشاخه رسانه به اطلاع رساني در اين زمينه در راستاي بهبود وضع رسانه در كشور به عنوان ركن اصلي جامعه اطلاعاتي در كشور بپردازيم .
هم اكنون گروه جامعه اطلاعاتي با سرويسهاي خبري فناوري اطلاعات، ارتباطات، رسانه و جامعه اطلاعاتي با مساعدت موثر پنج خبرنگار به اطلاع رساني در اين حوزه ميپردازد .
نگاه مدبرانه مديريت ايسنا، به مقوله وبلاگ به عنوان منشاء تمام نشدني در جهت اطلاع رساني ما را بر ان داشت تا در ماههاي پاياني سال 1383 سرويس مستقل به عنوان نگاهي به وبلاگ ها راه اندازي نماييم و به انعكاس گوشهاي از نظرات وبلاگرها در مقولات مختلف بپردازيم .
همكاران اينجانب در گروه جامعه اطلاعاتي و سرويس نگاهي به وبلاگهاي ايسنا همواره با اتكال به خداوند متعال، صادقانه منافع و مصالح ملي را به عنوان اصولي اصلي مد نظر داشته ودر چارچوب قانون در اطلاع رساني در حوزه مربوطه پرداختند، لازم مي دانم از حمايت موثر مديران خود در ايسنا و شكيبايي و همراهي همكارانم در اين گروه تشكر نموده و براي تمام آنها آرزوي موفقيت در سايه عنايت خداوند متعال مينمايم.
*********************
مصطفي لشگري – سردبير
پس از ورود به دانشگاه با همكاري يكي از دوستان در كار نشر كتاب، كه تجربهاي در فعاليتهاي خبري داشت، علاقهام به كارهاي خبري به ويژه عكاسي افزايش يافت. ابتدا آشنايي با ايسنا نداشتم اما پس از بازگشت از خانه خدا، مرداد ماه سال 79 توسط يكي از دوستانم كه در آن زمان در تحريريه ايسنا مشغول به فعاليت بود با اين مجموعه خبري آشنا شدم. او خبر از تشكيل سرويس ورزشي ايسنا و پيشنهاد همكاري را به من داد. از آنجا كه علاقه زيادي به كار مهيج خبري داشتم پذيرفتم و كارم را از 29 مرداد همين سال آغاز كردم. از همان ابتدا صداقت و پشتكار در اين مجموعه من را مجذوب كرد و به دليل نگاه و تفكر نويي كه در اطلاع رساني داشت به فعاليت در اين مجموعه ادامه دادم و هر چه از فعاليتم در ايسنا ميگذشت به كار در اين مجموعه علاقهمندتر ميشدم.
نگاهم به مجموعه ايسنا، از چند جهت قابل بررسي است اما نكته بسيار مهمي كه براي من خيلي ارزشمند است اين كه مديريت عالي اين مجموعه هيچ گاه به نيروهايش دروغ نگفت و همواره براي ارتقاي آن تلاش كرد. اينكه ايسنا توانست انحصار خبر در كشور را بشكند و به مرجع خبري در كشور تبديل شود نيز موفقيت بسيار بزرگي است. ايسنا هيچ گاه به نيروهاي خود نگاه ابزاري نداشت و اين يكي ديگر از عوامل موفقيتش است كه بايد براي حفظ آن كوشش كرد تا خداي ناكرده به عامل تهديد تبديل نشود.
ايسنا همواره مايهي غرور اعضاي آن شده (البته ميدونم نون و آب نميشه) اما نه! (ايسنا خودش هم نونه هم آب).
نگاه بيروني به ايسنا؛ اينكه ايسنا توانسته به يك منبع موثق و مرجع خبري تبديل شود مورد اقبال كليهي افراد درگير در حوزه ورزش قرار گرفته است و همواره از ايسنا به عنوان رسانهاي صادق كه در سريعترين زمان ممكن صحيحترين اخبار را منتشر كند نام برده ميشود.
(ايسنا هر روز بهتر از ديروز)
خبرهاي ورزشي ايسنا پيش از تشكيل سرويس ورزشي و در دوران آزمايشي در سرويس فرهنگي جاي داشت، اما پس از آن سرويس ورزشي به طور مستقل فعاليت خود را آغاز كرد. در ابتدا سرويس ورزشي در حوزههاي محدودي به فعاليت ميپرداخت اما از سال 81 تصميم به فعاليت تخصصي در حوزههاي ورزشي گرفتيم و به تبع آن حوزههاي تخصصي فوتبال و كشتي را راهاندازي كرديم. همچنين سرويسهاي «همگاني ـ قهرماني» و «سازمان ورزش» نيز تشكيل شد كه اين روند تاكنون (سال 84) نيز ادامه داشته است.
سرويس ورزشي در ابتداي امر با 3 نيرو فعاليت خود را آغاز كرد اما امروز اين گروه با 9 نفر در حال فعاليت است.
*********************
علي مؤمنلو – دبير
تقريبا در اواخر دوران تحصيلي در سال 78 بود كه زمزمه تاسيس خبرگزاري دانشجويان ايران به گوش ميرسيد، اما به دليل اعزام به خدمت مقدس سربازي همكاري با ايسنا براي من مقدور نشد تا اينكه با اتمام دوران سربازي در سال 80 با معرفي يكي از دوستان مطبوعاتي همكاري خود را با ايسنا آغاز كردم. در نگاه نخست براي كساني كه از بيرون به ايسنا پاي ميگذارند شايد دغدغههايي چون تامين معيشت نيز وجود داشته باشد، اما در گام بعدي عشق و علاقه به اين مجموعه دل هر خبرنگاري را از محبت ايسنا لبريز ميسازد. اينجا بود كه پخته شديم و سوختيم تا رسم ايثار را اينبار در دل يك خبرگزاري تجربه كنيم و در يك كلام، ايسنا را عشق است و بس.
در بدو ورود به ايسنا با سرويسهاي سينما، ميراث فرهنگي، هنرهاي تجسمي، اجتماعي، موسيقي، سياسي و گردشگري همكاري داشتهام. حوزههايي كه هر كدام دنيايي از خاطرات گذشته مرا تشكيل داده و اكنون براي خود زيرمجموعههايي دارند.
بدون اغراق و با توجه به پيشينه كاري بيشتر سرويسهايي كه اين جانب در آنها فعاليت داشتهام در سطح كشوري به طور متوالي نمونه بودهاند. ميراث فرهنگي، موسيقي و گردشگري در زمره اين سرويسها بودهاند.
شايد نگاه دروني اينگونهاي به عملكرد خودمان درست نباشد، اما با همكاران و دوستان مطبوعاتي كه صحبت ميكنيم همواره از پيشتاز بودن ايسنا در حوزههايي كه كار كردهام، سخن ميگويند و اين مهم محقق نميشود و نخواهد شد مگر با چشمه سوزان عشقي كه از درون دل ما نسبت به مجموعه ايسنا ميجوشد. اكنون نيز كه توفيق كار در سرويسهاي گردشگري و حج و زيارت را دارم، با همان اعتقاد راسخ و اطمينان قلبي و قبلي به كار خود در ايسنا ادامه ميدهم.
در طول اين چند سال هر چه دغدغههاي اقتصادي همواره ما را آزار داده است، اما عشق به خانواده ايسنا به مرور بر همه مشكلات غلبه داشته است، به طوري كه اكنون ميتوانيم به خود بباليم كه در خبرگزاري دانشجويان ايران تعدادي جوان انديشمند «ايران را به روايت ايرانيان» ترسيم ميكنند كه اين در جاي خود براي هر مجموعهاي ارزشمند است و در يك كلام "ايسنا خانه اول و خانه آخر همه ماست".
*********************
سيدمحمد قرهباغ - دبير
اولين باري كه اسم ايسنا را شنيدم پنج سال پيش بود، همان اولين بار كه اسمش را شنيدم احساس خوبي بهم دست داد يه حس قرابت يا وحدت با اين مجموعه بعد از ورودم به دانشگاه تهران و آشنايي بيشتر با اين مجموعه سعي كردم با آزمايش و مهارتهاي علمي و عملي خودم وارد اين مجموعه شوم؛ اين اتفاق افتاد؛ وارد مجموعه جوان، شاداب، صادق و دوستانه شدم كه از مديريتي بسيار علمي و عالي بهره ميبرد و به اين مجموعه براي من كه هميشه دوست داشتم كاري براي كشورم، مردم و دانش سرزمينم انجام دهم فرصت مغتنمي بود، بعد از يك سال و نيم فعاليت در سرويسهاي هنري و صنفي ـ دانشگاهي يك تغيير مكاني در ايسنا مرا در افق بسيار روشنتري قرار داد كه متوجه شدم بايد دست از فعاليتهايي چون تحقيق و مطالعه در خصوص حقوق جزا، كالبد شكافي، جرم شناسي و غيره و همچنين ادبيات و سبك شناسي بردارم و به دنبال ارتباطات و اين دنياي وسيع پيش روي بشر روم تا شايد منفعت بيشتري به مجموعه ايسنا و كشورم برسد در اين راه نيز يك نفر مشوق و معلم بيشتر نداشتم كه بيتعارف «دكتر فاتح» بود.
و اكنون نيز اين فعاليتهاي علمي در كنار كار عملي ادامه دارد تا شايد ثمر بخش باشد.
نگاه به ايسنا:
وقتي به اين موضوع فكر ميكنم «احساس غرور به من دست ميده» چرا كه ايسنا در سايهي تلاشهاي همهي فرزندان با زكاوت و كوشايش توانسته است اتمسفر بسيار وسيعي از فضاي رسانهيي كشور را به خود اختصاص دهد. البته من بر اعتقاد بعضي از دوستان كه ميگويند «چون ساير رسانهها ضعيفترند، ايسنا موفقتر است» راسخ نيستم و اعتقاد بر اين دارم كه چون ايسنا در عين غير حرفهيي بودن حرفهيي عمل ميكند و يكه تاز عرصهي خبر است موفق است؛ وقتي ايسنا را در بعد بينالمللي ميبينم احساس غرورم دو چندان ميشود؛ يك خبرگزاري بدون وزن انگليسي كه بسياري از رسانههاي جهاني براي ترجمهي اخبارش و آگاهي از اوضاع داخلي ايران مترجم مخصوص قرار دادهاند و حتي در سطوح بالاتر جهاني نيز ايسنا موفقترين بوده است. اما مطمئنا ميتوان با تاسيس معاونت بينالملل يا بخش مديريت فرامرزي يا چيزي شبيه به اينها به ايسنا بعد جهاني داد و آن را يكه تاز عرصهي خبر جهاني كرد. در هر حال كسي نميتواند منكر اين باشد كه ايسنا مجموعهاي است مستعد، سرشار از استعدادها و ظرفيتهاي فراوان كه در آيندهي نزديك همگان خواهند فهميد كه يك ارزش و سرمايهي ملي است. اكنون ديگر من عضوي از خانوادهي ايسنا هستم و به اين عضويت نيز افتخار ميكنم و اكنون كه شرف ايسنا شرف من، آبروي آن آبروي من، حيثيت آن، حيثت من و اعتبار آن اعتبار من است اميدوارم بتوانم تا آخر عمر خدمتگذار اين مجموعه باشم و با عزت و افتخار در قالب خانوادهي ايسنا به كشور، مردم و نظام جمهوري اسلامي خدمت كنم.
*********************
ظريفه ملكپور - دبير
در سال 79 ـ 78 از طريق آشنايي كه برادرم با مسعود حيدري داشت، وارد ايسنا شدم. با توجه به علاقهي زيادي كه به سرويس ورزشي داشتم، با وجود سختيهاي زيادي كه در راهاندازي اين سرويس داشتيم اما با تلاش و كمك خداوند منان توانستيم اين سرويس را نيز همانند ساير سرويسهاي ايسنا به جامعه مطبوعات و رسانههاي كشور بشناسانيم.
نگرش شما به سرويسهايي كه كار كرديد؟
به جز ورزشي در طول مدت 5 سال و اندي كه در ايسنا فعاليت ميكنم، در هيچ سرويس ديگري حضور عملي نداشتم. زيرا اعتقاد خاصي به بخش ورزشي داشتم و دوست داشتم ثمرهي سرويسي كه خودم در راهاندازي آن نقش داشتهام را در آينده ببينم. الان نيز از اين موفقيت خوشحال هستم.
نگاه بيرون به ايسنا چگونه است.
هم اكنون ايسنا در كنار ساير خبرگزاريهاي معتبر كشور كه عمري طولانيتر از ايسنا دارند، در طي 6 سال اخير با همت و تلاش خبرنگاران جوان و پوياي خود توانسته گامي فراتر از ساير خبرگزاريها و رسانههاي گروهي و تصويري داشته باشد و نام خود را حتي در خارج از كشور نيز به عنوان رسانهي فعال ثبت كند.اميدوارم اين موفقيت همواره تداوم داشته باشد.
*********************
زهرا كرمي راد – خبرنگار
دانشجوي معماري بودم و عاشق عكاسي مستند اجتماعي. ميخواستم دنيا را سفيد كنم، افتادم ميان گود ايسنا. حالا چهار پنج سالي است دارم عاشقي ميكنم؛ به همين سادگي. با همان انديشهي مطمئن كه ميخواست دنيا را سفيد كند، پنجساله شدهام. بهواسطهي يكي از بچههاي مطبوعاتي، در فضاي داغ رسانهيي آن روزها، تصميم گرفتم عكاسي را در مطبوعات ادامه دهم. بهواسطهي هم او، به يكي از روزنامههاي معروف به دوم خردادي معرفي شدم؛ اما ماندنم در آنجا بيش از دو ساعت طول نكشيد... همان روز به ايسنا آمدم. پس از 45 روز عضويت در انجمن خبرنگاران افتخاري و آشنايي با خط و مشي و ايديولوژيهاي اين مجموعه، راغب شده بودم كه بمانم؛ جايي بود كه ميتوانستم با همان افكار و انديشههاي دوران كودكي و جنگ و درس و دانشگاه و با همان آرمانهاي مقدس در دنياي خالي از ايديولوژي اين روزها، به دنبال رگههايي از تعهد و آرمانگرايي باشم. كارم در سرويس فرهنگي، معطوف و در حوزهي ادبيات و كتاب و گاهي سينما و موسيقي و كمتر تئاتر آغاز شد. پس از يك سال خبرنگاري كتاب و ادبيات، با گسترش بخش فرهنگي، هنرهاي تجسمي شاخهاي جداگانه شد؛ اتفاقي كه تا آن موقع در عرصهي رسانههاي غير مكتوب نيافتاده بود. هنرهاي تجسمي عرصهي گستردهاي بود كه در رسانهها، روزنامهها و خبرگزاريها، تنها با نامهاي معدود و معروف شناخته ميشد؛ عرصهي گستردهاي كه بيشتر از آنكه صدايي داشته باشد، خاموش بود. كم كم تفنن استفاده از اخبار هنرهاي تجسمي به پاي ثابت اخبار صفحههاي فرهنگي تبديل شد و تاثيرگذار در تصميمگيريهاي كلان اين حوزه. نگاه حرفهيي، ايراداتي به شكل كار وارد ميدانست و معتقد بود پس از گذشت اين سالها در برخي موارد هنوز اصول خبرنويسي رعايت نميشود و اظهارنظرهاي شخصي خبر تلقي ميشود و… اينكه از همهي سوراخ سمبهها خبرهايي دارد كه در كمتر سايت ديگري ميتوان به آن رسيد، نكتهي مثبتي بود كه آنرا ميشنيديم؛ اما اين سؤال را نيز ميپرسيدند كه چرا ايسنا بر غير حرفهيي بودن تاكيد دارد و در تربيت، بزرگ كردن و نگهداشتن بزرگترشدهها اصرار دارد….
حالا4-5 سالي است كه ميگذرد و بخش هنرهاي تجسمي، ماهيتي مستقل ميان رسانهها دارد. اين سالها تشويقمان كردند و بسيار تحسين و سرسپرده و مسخشده و… نيز گفتنمان. ولي ما هنوز ميخواهيم دنيا را سفيد كنيم. اينجا خانهي كوچكي است براي احياي انديشههاي آرمانگرايانه و ايديولوژيهايي كه اگر به آن پرداخته نشود روزبهروز رنگ ميبازد. بچههاي اين خانهي كوچك بدون توجه به زد و بند هاي دور و اطراف و حرف و حديثهاي كار خبري بيچشمداشت خارجي ادامه ميدهند
حالا نميدانم اين شيدايي چرا تمامي ندارد. چرا هرچه ميگذرد هيچ چيز عادي نميشود؟! حتا" سلامهاي دم صبح و عبور رهگذران كه سالهاست طبق روال است."
*********************
شيما غفاري - خبرنگار
اوايل آغاز فعاليت خبرگزاري (در سال 79) وارد محلي به نام انجمن دانشجويان خبرنگار شدم. حدود يك سال حوزههاي مختلفي همچون فناوري، ادبيات، هنرهاي تجسمي و... را تجربه كردم. بالاخره به عنوان خبرنگار سينمايي در سال 80 و در آستانه آغاز جشنواره فيلم فجر فعاليتم را در اين حوزه شروع كردم. شايد انگيزه اوليه حضور و دوام در ايسنا كسب تجربه بود و در سالهاي بعد علاقه وافر به سينما ... به قول يكي از دستاندركاران سينما، شايد اگر عشق به سينما نبود، صد بار وضعيتم از اين بهتر بود. دربارهي نگرش خودم به ايسنا و حوزه كاريام پاسخم اين است كه ايسنا مملو است از خبر در عين بي خبري، خبر، تايپ، مرور، تاييد و ... حوزه كاريام سينما نيز در عين شيريني و جذابيت بيروني، تلخ براي هنرمندان و تمام افرادي كه به نحوي با آن درگير هستند، از جمله اهالي مطبوعات. شايد تلخيهايي كه در اين سالها، عوارض بيروني آن به صورت مختلف جلوه كرده است، مجالي در اين گفتوگو نداشته باشد. و اما دربارهي نگرش بيروني به ايسنا و حوزه سينما، از ايسنا به عنوان يك خبرگزاري فعال ياد ميكنند. در مورد بخش سينمايي نيز فكر مي كنم بايد اهالي سينما نظر بدهند.
*********************
محمد تاجيك – خبرنگار
من با توجه به علاقه بسياري كه به كار خبرنگاري داشتم وارد ايسنا شدم. البته قبلا سابقه كار در جايي مثل باشگاه خبرنگاران جوان و... داشتم؛ ولي از همان ابتدا به نظرم ايسنا، رسانهاي بسيار متفاوت با ديگر رسانهها بود و كلاس و اعتبار خاص خود را داشت. ايسنا نسبت به رسانههاي ديگر از ويژگيهاي منحصر به فردي برخوردار است كه در كمتر رسانهاي ميتوان آن را ديد. فضاي دوستانه و صميمي، آزادي لازم به خبرنگار براي ارايه خلاقيت، باعث شده است تا هر خبرنگاري كه در ايسنا كار ميكند نسبت به آن تعصب داشته باشد. دربارهي ارزيابي مردم از ايسنا نيز فكر مي كنم، هنرمندان موسيقي و ديگر هنرمندان عرصههاي ديگر، علاقه بسياري به ايسنا دارند و آن را معتبرترين رسانه داخلي ميدانند. چون معتقدند ايسنا، اخبار خود را بر اساس اظهارات افراد موثق منتشر ميكند. برخلاف ساير رسانهها، هنرمندان مطرح موسيقي و ديگر هنرها رابطه خوبي با ايسنا دارند چون آنها معتقدند ايسنا تنها جايي بوده است كه در مواقع لزوم از آنها حمايت كرده است.
*********************
ساره دستاران – خبرنگار
آشنايي من با ايسنا به همان اوايل تاسيس در سال 78 بر ميگردد، به واسطهي جو سياسي آن سالها. اما آغاز فعاليتم با شكلگيري سرويسهاي مختلف گروه فرهنگي - هنري در زمستان 80 همراه بود. از ابتدا و با هدف مشخص كارم را در بخش ادبي شروع كردم و با اطمينان به انتخابم، فعاليتم را در همين بخش ادامه دادم. قطعا هدف اوليه از كار، داشتن استقلال اقتصادي و ورود به فضاي اجتماعي وسيعتر است، اما انتخاب اين مكان، به نوع كار آن و محيط دانشجويياش بر ميگشت. انجام كار خبري در يك خبرگزاري دانشجويي و در زمينه ادبيات و فرهنگ اين سرزمين كه رفته رفته و بيش از پيش فراتر از يك كار و صرف داشتن شغل شد و شايد بهنوعي خيلي از ما گرفتار ايسنا شديم و دلبستهي آن. در آغاز فعاليت ما بيشتر بر انجام گفت و گوهاي موضوعي و انعكاس رويدادهاي ادبي متمركز بود، اما پوشش گستردهتر اخبار ادبي، رويدادها، انتشار كتابها و همچنين انجام گفت و گوهاي تفصيلي طي اين مدت حاصل شد. در اين بخش همواره حركتهايي داشتيم كه به نوع خود تازه، آغازگر و جريانساز بود و به عمق مسائل نزديكتر شدهايم. فضاي كلي و حاكم بر ايسنا، تلاش در جهت حركتي رو به جلو داشته و راضي نشدن به وضعيت موجود همواره از عوامل پيشرفت اين مجموعه در كارش بوده است. هدفهاي شخصي افراد متفاوت است، اما در مجموع و با وجود تمام كمبودها، عدهاي با علاقه، با ديدن تاثيرگذاري كارشان و رسيدن به افقهاي تازهتر، همچنان كار در اين مجموعه را ترجيح ميدهند.اما به گمان من نگرش بيروني به اين مجموعه اعتقاد به خبررساني وسيع، حرفهيي و با صداقت است. در بخش مورد فعاليت من يعني ادبيات براي اهالي نوشتن و مخاطبان ادبيات كه اهل اينترنت هستند، ايسنا حتما از اولويتهاي مراجعه براي ديدن اخبار است.كساني هم كه مستقيما به اينترنت مراجعه نميكنند، به واسطه انعكاس اخبار و حرفهاي اهل ادبيات تبديل شده است كه اين در ديگر بخشها هم مصداق دارد.
*********************
مريم كريمي – خبرنگار
در ابتداي ورودم به ايسنا آنچه ذهنم را مشغول ميكرد تقريبا همان چيزي نيست كه امروز هم به آن فكر ميكنم. اما امروز هم با گذشت بيش از چند سال از آمدنم به ايسنا همچنان به آنچه در روزهاي اول آمدن به آنها ميانديشديم فكر ميكنم و شايد همانند روياهاي كودكي يك انسان باشد كه در آستانه كهنسالي نيز همواره آرزويشان را دارد. روزي كه به ايسنا آمدم فكر ميكردم بايد از آن خبرنگاراني بشوم كه با كنجكاوي و جستجوي خود مطلبي را كشف ميكنند و يا به افشاگري دولتمردان سياسي ميپردازند … اما امروز معتقدم كه از همه آن خبرنگاران بالاتريم. امروز در حوزه كاري مربوط در ايسنا مطمئنم كه كاري فراتر از همه آنها در ايسنا در حال انجام است چون فضاي رسانه اي آنها با فضايي كه ما در آن كار خبر انجام ميدهيم بسيار متفاوت است. گمان ميكردم كه در ايسنا به يك كار روزانه با ويژگي هاي سپري شدن و تكرار شدن خواهم پرداخت، اما همه اين اهداف كوچك به تدريج به اهداف و آمالي بزرگتر تبديل شدند. به چيزي كه امروز ميتوان از آن به عنوان جريان ساز شدن در فضاي رسانهاي كشور نام برد ايسنا را در اين مقطع از زمان رو به جلو ميبينم اين را با توجه به شناختي كه از شرايط و اوضاع سياسي، اجتماعي ، فرهنگي كشور به عنوان يك خبرنگار دارم ميگويم. ايسنا خود را تثبيت كرد و اين به قيمت استخوان خرد كردن (عبارتي كه يك دوست هميشه به كار ميبرد) خيليها در اين فضاي خبري رسانهاي بوده است. در حوزهاي كه فعاليت دارم، يعني بخش كتاب، حساسيتهايي از همه سو وجود دارد كه تو را گاه به بنبستهايي ميرساند و گاه از همان بنبستها به افق هاي تازه ميرسي. حوزهاي كه وارد كردن آن به رسانه و فضاي سياسي خبري در ايران چندان آسان نبوده است.
فضايي كه در بيرون از ايسنا و محيطهاي ديگر نسبت به آن شكل گرفته فضايي جدي و تعقيب كننده است. و وقتي همه نگاهها به سمت تو باشد كار كردن بسيار سختتر خواهد شد. و انتظارات نيز بيشتر و اين به قيمت همان استخوان خرد كردن و گذشتن از بسياري منها و خودها بستگي دارد و استوار خواهد ماند. در واقع همه از ايسنا انتظار دارند.
*********************
پيوند مرزوقي – خبرنگار
اگر چه نميتوان منكر دغدغههاي مالي شد، اما آنچه مرا جذب ايسنا كرد، حضور در عرصههاي خبري آنهم در رسانهاي بود كه بيش از هر چيز بر بيطرفي و عمقينگري به موضوعات تاكيد داشت، ايسنا براي مني كه به تازگي وارد آن شده بودم سراسر نيرو، انرژي و روابط صميمانه بود. از بدو ورود به خبرگزاري دانشجويان ايران در حوزه مورد علاقهام، فرهنگ وهنر، مشغول به كار شدم. با كار در بخش سينما و آنهم فيلم كوتاه مجال مناسبي يافتم تا نخستين ماههاي فعاليت در عرصهي خبري را تجربه كنم. مدت 3 ماه خبرنگار افتخاري بودم و همواره سعي داشتم با طرح سوژههايي چون سينماي ملي، وضعيت فيلم كوتاه و ... بيش از گذشته با مشكلات اين حوزه آشنا شوم. طرح مشكلات عرصه فيلم كوتاه كه در مصاحبهها نمود پيدا ميكرد و بازتاب اخبار در رسانهها باعث شد كه روزبهروز بيشتر به حرفه خبرنگاري و ايسنا علاقمند شوم و حال كه مدت 3 سال است در اين خبرگزاري و در بخش راديو و تلويزيون مشغول به كار هستم، احساسم بر اين است كه همچنان ميتوان آموخت و مشكلات را منعكس كرد.
نگرش من از ابتدا به ايسنا مثبت بوده و همچنان از اينكه در اين خبرگزاري مشغول به كار هستم به واقع خرسندم.
نگرش سازمان صدا و سيما در مجموعه نسبت به ايسنا مثبت است و بسياري از برنامهسازان و كارگردانان (خصوصا كساني كه توامان در عرصه سينما وتلويزيون فعاليت دارند) به گفت و گو با ايسنا رغبت دارند. روابط عموميهاي سازمان صدا و سيما اگر چه در ابتدا به خبرنگاران به مثابه موجودي مزاحم شايد نگاه ميكردند اما با گذشت زمان اين فرهنگ همچون نهادهاي سينمايي جا افتاده و همكاري آنها خصوصا با ايسنا بيشتر شده است.
*********************
زهرا نعيمي – خبرنگار
من با هدف ايجاد تغيير و هيجان و البته آموختن حرفه خبرنگاري به دليل جذابيت و جالب بودن آن وارد خبرگزاري شدم. با گذشت بيش از سه سال دريافتم اين مكان راهي است براير رسيدن به انسانيت شرف و كمال كه متاسفانه تنها عدهاي لياقت رسيدن به آن را داشتهاند البته اين امري است طبيعي چرا كه هر كس ظرفيت رسيدن به اين مدارج را ندارد.
تفكر باز و نامحدود حاكم بر اين مجموعه يكي از جمله عناصر جالب توجه من به شخصه بوده و هست و اين موردي است كه روز به روز در حال افزايش است و فكر ميكنم تمام افرادي كه لياقت خدمت به اين مجموعه را نداشته، در واقع توان درك اين تفكر را نداشتهاند.
و البته خوشحالم از اينكه هنوز افرادي در اين مجموعه هستند كه براي رضاي خدا و بدون هيچ منفعت شخصي از جان خودمايه ميگذارند تا به هر قيمتي تكرار ميكنم به هر قيمتي خبرگزاري را به اهدافش نزديك كنند. در اين مجموعه فرد وشخصيت فرد مهم نيست بلكه كل مجموعه در نظر گرفته ميشود و اين خصوصيت بسيار خوب البته كمتر جايي ديده ميشود و شايد تقريبا هيچ جا مشاهده نشود و البته مسائل حاشيهاي به هيچ وجه در اين مجموعه وجود نداشته است.
ميدانم افراد بسياري هستند كه حسرت بودن در خبرگزاري را ميخورند اما تجربه كردن با شنيدن تفاوتي از زمين تا آسمان دارد.
اما وقتي چنين نعمتي وجود دارد، خوشحال ميشوم همه خبرنگاران در ديگر خبرگزاريها وروزنامهها بتوانند از آن استفاده كنند و بهره ببرند. اميدوارم مديريت تمهيدي براي حضور ديگر خبرنگاران لايق در اين جا را بينديشد.
*********************
ندا آلطيب – خبرنگار
تحصيل در رشته روزنامهنگاري آن هم در شرايط بعد از دوم خرداد آدم را نسبت به خيلي از مسائل، حساس ميكند. سال 81 زماني كه من وارد ايسنا شدم، خبرگزاري دانشجويان ايران، مكاني كاملا شناخته شده و مورد اعتماد بود. بويژه در مورد بازتاب اخبار مربوط به دولت، نگرش خاص خود را داشت؛ نگرشي كه همسو با نگرش بسياري از جواناني بود كه آن سالها جزو حاميان محمد خاتمي بودند. گرچه رسانههاي ديگري هم براي فارغالتحصيلان رشته خبرنگاري وجود داشت، ايسنا را انتخاب كردم تا به باورهايم خيانت نكرده باشم. موضوع ديگري كه برايم جالب بود، نوآوري دركار رسانهاي بود. حضور خبرنگاران جوان، شور و شوقي را ايجاد ميكرد كه در پيگيري و بازتاب اخبار هم به خوبي نمايان بود. اينها تصورات اوليه من از خبرگزاري دانشجويان ايران بود اما هميشه زماني كه خارج از يك مكان ايستادهايم نگاهمان با زماني كه وارد آن ميشويم و از نزديك آن را لمس ميكنيم، بسيار متفاوت است و اين چنين بود كه باورهاي اوليه من هم دستخوش تغيير و تحول شد. تغيير و تحولي كه البته منفي نبود، اما به اندازه نگاه اوليه فارغالتحصيل 23 ساله خبرنگاري، خوشبينانه نبود. بازتاب اخبار هنري ايسنا، مثل ديگر حوزههايش، همانطور كه از قبل ميدانستم در مقايسه با ديگر رسانهها بهتر بود حتي زماني كه رشد كمي و بي رويه خبرگزاريها را شاهد بوديم، باز هم از اعتبار ايسنا چيزي كم نشد و اين خبرگزاري توانست جايگاه خاص خود را حفظ كند، هرچند كه در اين ميان به دليل وجود رقابتي كه اجتنابناپذير است، كار كردن قدري دشوارتر ميشود.
بايد بگويم در حوزه كاري خود ـ تئاتر ـ كمتر با مشكل روبهرو هستم . موضوع ديگري كه بايد به آن توجه شود اين است كه در ابتدا ايسنا بود كه به ما اعتبار ميداد اما به مرور، خبرنگاران ايسنا هم براي اين مجموعه اعتبار آوردهاند و اين چنين است كه پايگاه اجتماعي و رسانهاي ايسنا ـ برخلاف ساختمان قديمياش كه هميشه بيم فرو ريختن آن ميرود ـ هنوز زنده و مستحكم است.
*********************
شاهده يوسفي – خبرنگار
يك ماه قبل ار ترور حجاريان خبرنگار افتخاري ايسنا شدم.
حدود سه ماه از ورود ايسنا به عرصهي رسانهاي كشور ميگذشت و فضاي جامعه طوري بود كه اگر ميگفتي در خبرگزاري كار ميكني، تو را كه هنوز در حال و هواي شركت در ميتينگ سياسي و اعتراض به زمين و زمان بودي به شدت پرهيز ميدادند.
هفتهي اول، ايسنا را جدي نميگرفتم ولي بعد از واقعهي ترور احساس كردم اين رسانه، بهترين اهرم براي ارتباط با جامعه، و تاثير و تاثر متقابل است، چيزي كه من در سن 19 سالگي به آن نياز داشتم. هر كسي كه چنين اهدافي داشت براي ورود به ايسنا بايد عضو انجمن دانشجويان خبرنگار مي شد كه در آن بخش، هيچ كدام از ضوابط دست و پا گير اداري حاكم نبود و خبرنگاران به صرف علاقه ي خود فعاليت مي كردند.
مهمترين كشف من در سال 79 اين بود كه ايسنا بدون توجه به جوان بودن خبرنگاران، تحصيلاتشان و از همه مهمتر گرايش فكري آنها به همه اعتماد ميكند و همين اعتماد سبب شد تا بدون دريافت حقوق وحتي اميد به اين كه روزي خبرنگار ثابت اين مجموعه باشم بيش از يك سال فقط به افتخار همكاري با ايسنا فكر كنم.
زماني كه خبرگزاري تصميم گرفت سرويس سياسي خود را گسترش دهد و بخش سياسي صبح را ايجاد كند من به شكل رسمي خبرنگار اين بخش شدم. چند ماه ابتدايي سال 80 با احزاب و گروههاي سياسي سر و كار داشتم؛ كارنامهي اخبار سياسي ايسنا در مقايسه با اخبارخبرگزاري ديگر كه سابقهي چند دهه فعاليت را داشت قابل قبول به نظر ميرسيد.
هنوز تجربههاي كافي را كسب نكرده بودم كه به پيشنهاد مديريت به جمع خبرنگاران پارلماني اضافه شدم و كارم را با نمايندگان مجلس ششم آغاز كردم.
تعداد اخبار توليدي خبرنگاران در اين سرويس اهميت زيادي داشت؛ مطبوعات و ديگر رسانهها به ديدگاههاي نمايندگان اهميت زيادي ميدادند و همچنين هر نماينده موظف بود تا در مقابل انتظارات مردم حوزهي انتخابيهي خود پاسخگو باشد. البته كار فشرده در حوزهي محدود مجلس باعث شد تا بعد از 18 ماه به آفت روزمرگي و يكنواختي دچار شوم و سرويس تازه تاسيس تاريخ كه در آن هنگام به جز مدير عامل، مسئول مشخص ديگري نداشت را براي كار انتخاب كردم اين سرويس كه حتي در سالهاي بعد هم نتوانست به شكل جدي و مداوم فعاليت كند براي من نقطهي گذاري شد از سياست به فرهنگ.
از مهرماه 82 به بخش آيين و سنن كه بعدها به ايرانشناسي تغيير نام پيدا كرد، وارد شدم و از سال 83 هم در كنار آن كار در سرويس ميراث فرهنگي را آغاز كردم. از دو خبرنگار اين حوزه در ايسنا انتظار ميرفت كه با رقابتهاي موجود كار بيشتري كنند.
هر چند براي رسيدن به آنچه كه امروز كسب كردهام سالهاي دشواري را پشت سر گذاشتم، ولي مهمترين و بلندترين گام براي رسيدن به اين نقطه را همان اعتماد به نسل جوان ميدانم كه يكي از پايههاي اصلي شكلگيري ايسنا نيز محسوب ميشود.
*********************
كمال حاجيپور - خبرنگار
هدف من از ورود به ايسنا ادامه دادن به فعاليتهاي فرهنگي و مطبوعاتي بود چون از مدتي قبلتر در يك روزنامه مشغول فعاليت و كار بودم و از آن موقع كه در ايسنا شروع به كار كردم همواره درصدد آموختن شيوههاي جديد نگارش مطبوعاتي و گسترش حوزه كاريام بودهام و هم اكنون به قسمت اعظم خواستههايم رسيدهام.
نگرش من قبل از ورود به ايسنا درباره اين خبرگزاري خيلي واضح نبود اما بعد از ورودم و مشاهده اوضاع موجود و برخورد مثبت كساني كه با آنها براي كسب خبر در ارتباط بودم به نتايج مثبت و مورد توجه مسولين ايسنا پي برده و بسيار خوشحال شدم و همواره از برخورد ديگران با ايسنا احساس غرور كرده و هميشه با صداي بلند در مجامع خبري گفتهام من خبرنگار ايسنا هستم.
نگرش بيروني به ايسنا بسيار خوب است و به گمان يقين ايسنا و عوامل آن به عموم اهدافي كه مد نظر بوده است رسيدهاند.
*********************
مريم رضازاده – خبرنگار
سال دوم رشته روزنامهنگاري بودم و تا قبل از آن فقط در چند نشريه داخلي كار مطبوعاتي كرده بودم و علاقه داشتم تا هر چه زودتر در جايي مستقر شوم. همان زمان يكي از همكلاسيها پيشنهاد عضويت در انجمن دانشجويان خبرنگار ايسنا را داد و من هم به سرعت رفتم و در حوزه اجتماعي ايسنا مشغول به كار افتخاري شدم. بعد از يك ماه هم به سرويس تئاتر منتقل شدم.يك ماهي در انجمن كار كردم و بعد هم به بالا منتقل شدم و از آن به بعد به صورت مستمر در حوزه تئاتر مشغول به كار شدم. كم كم ياد گرفتم كه تمام نمايشهاي روي صحنه را ببينم و با آدمهاي تئاتري به گفت و گو بنشينم و بعد هم توانايي نوشتن گزارشهاي تحليلي - انتقادي و مصاحبه تفصيلي در اين حوزه را پيدا كردم . فعاليت در حوزه تئاتر من را مجبور كرد تا از آن پس مجلات اختصاصي تئاتر را بخوانم و در روزنامهها، فقط به دنبال خبرهاي هنري بگردم و از آن پس به جاي خواندن رمان وهر كتاب ديگري نمايشنامه ميخواندم و لا به لاي تاريخ تئاتر غوطه ميخوردم. البته اين لازمه حوزه تخصصي چون تئاتر بود كه خبرنگارانش دامنه اطلاعات خود را گسترش دهند و به تمامي زواياي آن اشراف داشته باشند. خلاصه بعد از سه سال كار در حوزه تئاتر، تئاتر شهر تبديل به يكي از مكانهاي ثابت رفت و آمدم شده بود. البته تمام اين علاقه و توان در فضايي چون ايسنا جاري شد و بالندگي داشت.
به لحاظ برد خبري با هيچ مشكلي روبرو نبوديم و امكان پرداختن به هر موضوعي را داشتيم و كمتر محدوديتي جلوي پايمان بود نكته ديگري كه در سرويس تئاتر ايسنا بسيار قابل توجه است توجه ساير رسانههاي خبري، هنرمندان و مسئولان فرهنگي - هنري كشور به اين رسانه است. زيرا كه در بسياري از موارد سرويس تئاتر ايسنا پوياتر از ساير رسانهها عمل ميكرد و از طرفي ميزان اعتماد و اطمينان مخاطبان حوزه تئاتر نسبت به اخبار ايسنا بيشتر بود. در هر حال به اعتقاد من به عنوان خبرنگار تئاتر حوزه ايسنا، فارغ از تمام ضعفهايي كه ناگزير با آن روبرو بوده ايم ما در تمام مدت تلاش كرده ايم تا سرويس تئاتر را پويا و زنده نگه داريم ، حتي در دوران ركود اخبار تئاتر
*********************
مسعود نجفي – خبرنگار
از عمده دلايل ورودم به عرصه خبر و اطلاعرساني علاقهام به هنر جذاب سينما بود.
هر چند هدف اصلي من از پرداختن به حرفه خبرنگاري حضور در عرصه سينما بود، اما پس از بودن در اين عرصه به اهميت و تاثيرگذاريش پي بردم و به اين نتيجه رسيدم كه ميتوانم در كسوت خبرنگاري بيشتر از حوزههاي مختلف سينمايي براي اين هنر موثر باشم.
به اعتقاد من مهمترين و بارزترين ويژگيهاي سرويس هنري را به اختصار در چند بخش ميتوان نام برد: ارسال جديدترين اخبار سينمايي، پرداختن به سوژههايي كه در رسانههاي ديگر كمتر به آن توجه ميشود، سرعت ارسال جلسات بخش تاريخچه شفاهي سرويس هنري كه در قالب مصاحبههاي تفصيلي با هنرمندان قديمي حوزههاي مختلف، اطلاعات جامعي ارائه ميگردد و از بخشهايي است كه بهرههاي زيادي از آن برده ميشود.
از ضعفهاي اين بخش هم ميتوان به بعضي از اشتباهات تايپي در اخبار ارسالي در اين حوزه اشاره كرد كه البته طبيعتا با بالارفتن سرعت ارسال اخبار چنين اشتباهاتي گريزناپذير است و ميتوان گفت در مواقعي دقت فداي سرعت ميشود.
و اما نگرش بيروني درباره ايسنا، به نظر من اكثرا بر اين اعتقاد هستند كه ايسنا يكي از معدود شبكههاي اطلاعرساني است كه با استفاده از نيروهاي مستعد و جوان به يكي از بزرگترين و تاثيرگذارترين شبكههاي اطلاعرساني تبديل شده و تاثيرات آن نيز به كرات ديده شده است.
*********************
اعظمالسادات راستي – خبرنگار
ايسنا از نيروهايي جوان و شاداب بهرهمند است كه بايد زمينه بروز خلاقيتها و استعدادهاي حرفهاي آنها بيش از پيش فراهم شود. مجموعه خبري ايسنا با وجود همه كاستيها و مشكلات موجود در آن از نيروهايي جوان و شاداب تشكيل شده است كه قطعا مهمترين ويژگي و رمز موفقيت اين مجموعه، همين نيروي جواني و ذهن پوياي خبرنگاران آن است. من در زمستان 82 وارد ايسنا شدم و تاكنون در سرويسهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي فعاليت كردهام. هماكنون نيز در سرويس گردشگري خبرگزاري ايسنا مشغول به فعاليت هستم. هدف از ورودم به ايسنا قرار گرفتن در متن جريانات اجتماعي سياسي و فرهنگي كشور بود و به نظرم مجموعه خبري ايسنا تا حدود زيادي زمينه دستيابي به هدف عالي مرا فراهم كرده است. با اين وجود فكر ميكنم هم خودم و هم ايسنا راه زيادي را براي تكامل در پيش رو دارد.
در طول مدت فعاليت در حوزههاي فعاليتي ايسنا، تاثيرگذاري خبري ايسنا را نسبت به ديگر مجموعههاي خبري برجستهتر و مثبتتر ديدهام. از ابتداي راهاندازي سرويس گردشگري مجموعه خبري ايسنا تاكنون پيشرفت و تاثيرگذاري ايسنا در توسعه و پويايي اين صنعت بيش از پيش شده است. به طوري كه به گفته كارشناسان و حتي مسوولان سازماني برخي از سوژههاي خبري و گزارشي ايسنا، سرفصل كاري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در اجراي برنامههاي گردشگري بوده است.
استفادهي بيشتر از فكر و خلاقيت خبرنگاران در تعريف سوژههاي خبري ،ميتواند روند رو به رشد ايسنا را بيش از پيش تسريع كند.
*********************
زينب كاظمخواه - خبرنگار
با تمام پستي و بلنديها و سختي هايي كه در ايسنا تحمل كردهام، هنوز آن را دوست دارم. هر چند شايد انگيزهي ابتدايي را نداشته باشم. ابتدا تصورم بر اين بود كه ورود به ايسنا بايد كار سختي باشد و شايد هم در توان من نباشد، اما پس از ورود خيلي از تصوراتي كه در اين باره داشتم فرو ريخت. ابتدا فكر ميكردم كه فقط بايد يك شغل داشته باشم كه در آمدي كسب كنم، هر چند ترجيح ميدادم كه اين شغل به رشتهام هم ارتباط داشته باشد. همچنين علاقهام نيز در آن دخيل باشد كه همه اين چيزها را در ايسنا يافتم، شايد اگر همان وقت به خبرگزاري يا روزنامه ديگري ميرفتم ميتوانستم خواستههايم را برآورده كنم، اما شايد ديگر خيلي چيزهايي كه اينجا كسب كردم را به دست نميآوردم.
دوستاني كه در اينجا يافتهام مرا به داشتن تعهدي نسبت به ايسنا وا داشته با تمام پستي و بلنديها و سختيهايي كه در اين مجموعه تحمل كردهام هنوز آن را دوست دارم به سرويسي كه كار ميكنم ( ادبيات) عشق ميورزم ولي به آن وابستگي آن چناني ندارم، اگر روزي قرار بر پيشرفت مجموعه و خودم باشد و اين علاقه را از من بگيرند خواهم پذيرفت چون از ابتدا در اين سرويس كار نكردهام كه بخواهم براي ابد در آن باشم، كار كردن در سرويسهاي ديگر هم تجربيات زيادي را به من خواهد آموخت. البته خيلي دوست ندارم كه از سرويس هنري بيرون بروم.
درباره هدفام از ورود به ايسنا و اين كه چقدر به آن هدف رسيدهام بايد بگويم، هر چند گفتهاند انساني كه هدف نداشته باشد به درد زندگي كردن نميخورد، ولي من الان هدفهاي اوليهام را ندارم، شايد آنها ديگر ارزش خود را از دست دادهاند. هدف تا زماني ارزشمند است كه تو ميخواهي به آن برسي. من شايد به هدفم رسيده باشم، ولي خيلي دير رسيدهام. ايسنا مرا پروراند، ياد گرفتم كه جسور باشم و شجاع، به من اعتماد به نفس داد اما اينها هدفهاي من نبود. ولي خوشحالم كه اينك به اين نقطه رسيدهام.
ايسنا نسبت به خبرگزاريهاي ديگر صد در صد سطح بالاتري را دارد. در اين موضوع شكي ندارم، چه در اين مجموعه باشم و چه نباشم آرزويم اين است كه ايسنا براي هميشه بزرگ و سرافراز باشد، اين آرزوي قلبي من است چه اينكه در طول اين سالها هر آنچه بودهام را نشان دادهام بدون هيچ ريايي.
*********************
عاطفه كربلايي – خبرنگار
حسن شهرت ايسنا و تحصيلات من در رشتهي روزنامهنگاري، موجب جذب من به اين مجموعه شد.
دوست داشتم با توجه به تحصيل در رشتهي ارتباطات به كار در رسانهاي معتبر بپردازم و از ابتدا مايل به همكاري با سرويس هنري ايسنا بودم. كار خود را با حسين شاكري - مدير كل اداره اخبار فرهنگي ورزشي - آغاز كردم و مصاحبههاي تفصيلي با اهالي هنر ميگرفتم. در ادامه، مدت كوتاهي در سرويس گردشگري به فعاليت پرداختم سرانجام با تاسيس سرويس راديو وتلويزيون و با توجه به نياز آن به خبرنگار و علاقهي خودم به اين سرويس منتقل شدم.
اين خبرگزاري از مقبوليت ويژهاي در بين اهالي مطبوعات برخوردار است و با توجه به بيطرفي در مسايل مختلف، مكان بسيار خوبي براي كارهاي مطبوعاتي محسوب ميشود.
اين بخش ظرفيت بالايي براي كار مطبوعاتي دارد ولي بهتر است به اندازهي ظرفيت موجود از آن توقع داشت. هر چند كه اعضاي اين سرويس تلاش خود را براي ارتقاي جايگاه آن بين خبرگزاريهاي ديگر و اهالي مطبوعات ميكنند. به علت دلخوريهاي برخي اهالي مطبوعات از صدا و سيما، بعضي از آنها از اخبار سرويس راديو و تلويزيون استفاده نميكنند، ولي ساير روزنامهها از توليدات مختلف اين بخش از جمله خبر، مصاحبه و گزارش بطور فعال استفاده ميكنند.
*********************
سميه حسنلو – خبرنگار
من خبرنگار گردشگري و حج و زيارت خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متولد سال 1361 و دانشجوي سال آخر رشتهي روزنامهنگاري در دانشگاه آزاد اسلامي هستم. من يك ايراني با انبوهي از نغمههاي غمانگيز و وابستگيهاي بسيار در اين خانهي بي رنگ هستم كه از آغاز فعاليتم در ايسنا يعني خرداد ماه سال 1382 روزگار ديريني نميگذرد، ولي تجربهها و ارزشهايي را كه به دست آوردهام انگيزهام را هر روز قويتر از گذشته براي ادامهي فعاليت كرده است.
ديدن يك زن مسافركش، پاسي از شب در خيابان، يك دختر شيشه پاككن در چهارراهي زير آسمان گرفتهي اين شهر بزرگ، كودك 3 سالهي دستفروش در گير و دار ماشينهاي كثيف سياه و يك زن، نزديكيهاي صبح در خيابان و همهي آنچه مرا گاه به درد و يا خنده وا ميدارد سبب ميشود هر شب بگويم فردا هم كار ميكنم و صبح با همهي سختي و تلخي روز گذشته آغاز ديگري است در كنار ذهنهاي شلوغ ديگر اين خبرگزاري.
كسب تجربه بزرگترين هدف براي ادامهي فعاليتم در ايسنا بود، شايد اين تجربهها را بتوان در رسانههاي مشابه ديگري يافت، ولي اينجا جز ديوارهاي بيرنگ و اتاقهاي زير پلهاي بينور، ارزشهاي ديگري دارد كه آن را از دنياي بيرون جدا ميكند
از اولين روز ورود به ايسنا تنها يك هدف را دنبال ميكردم؛ كسب تجربه. چرا كه اگر فقط به همين بيانديشي، ارزشهاي ديگري را در كنار آن مييابي و خوشحالم از اين كه يك روز هم چشمانم در اينجا به دنبال رنگهاي سبز كاغذي نبود.
گاهي احساس ميكنم كه انسانهاي درون اين خانهي قديمي رنگ ديگري گرفتهاند، ولي عميق كه شوي متوجه خواهي شد آنها همان جوانهايي هستند كه هر يك، روزي از زندگي خود را حادثهاي عظيم آفريدهاند و اكنون هيچكس جز خودشان و خدا، اين موضوع را به ياد نميآورد. اگر چه اين اعتقاد در اذهان بيگانگان خارج از ايسنا وجود دارد كه اين خانه؛ قصر است و حاميان مادي و معنوي بسياري از گروههاي سياسي و غيرسياسي دارد، ولي آنان كه آمدند، ديدند اينجا كجاست و چه انسانهايي هويت و ستون آن را شكل دادهاند. روزگار سپري شدهام در ايسنا از خرداد ماه سال 82 در گروههاي اجتماعي و صنفي - آموزشي و IT بوده و اكنون نيز اين فعاليت من در بخش گردشگري و حج و زيارت ادامه دارد.
اگر چه بازتاب خبري اين حوزهها جز گروه اجتماعي در مطبوعات خيلي پر رنگ نيست و شايد در نگاه اول فراگير نبوده و بياهميت نيز باشد، ولي من به اين ميانديشم كه مهم را من با سخت كوشيام رقم ميزنم و ميدانم «پاداش به عدالت در جاي ديگري تقسيم ميشود.
*********************
فاطمه سرافزار - مترجم
اهل سيرجانم و ساكن هر كجا كه آفتاب باشد.
مادرم ميگويد صلوه ظهر يك روز گس تابستان به دنيا آمدم .
و بعد ... آنقدر بزرگ شدم كه شانههايم از شانههاي مادرم بالا زد و شازده كوچولو را توانستم در سيارهي پر رنگش بغل كنم.
و بعد ... نميدانم چه شد كه افتادم ميان يك خروار واژه لاتين واژههاي بازيگوش لاتين همدم تمام ثانيههايم شدند و من شدم يك مترجم.
جوانتر كه بودم هنر را براي هر چه كه ميخواستم براي معاش و گذران زندگي نميخواستم و نميدانم، واقعا نميدانم اولين بار كي بود كه به چگونه پول درآوردن فكر كردم.
آن روز مثل بادبادكي كه بندش پاره شده باشد، سرگردان رفتم و رفتم كه كاري ثابت داشته باشم... كه درآمدي بخور ونمير داشته باشم.... كه مثل خيليها، چيزهايي را كه ندارم، داشته باشم.
و بعد... چشم باز كردم و ديدم به جاي اشعار ارسطو و متنهاي شكسپير بايد به مردم افغانستان، جنگ عراق و كشتار مردم فلسطين فكر كنم...
حالا من مترجم اخبار ايسنا شده بودم...
روزهاي اول مثل روزهاي اول مدرسه تنگ و نفسگير بود...
روزهاي دوم مثل روزهاي دانشگاه روزهاي عادت و پيشرفت بود...
و اين روزها، مثل روزهاي باران، مثل روزهايي كه هنر را براي معاش نميخواستم، روزهاي آرمانهاي خيس و شنبههاي پر از آفتاب است.
*********************
محسن معتمدكيا - خبرنگار
با حضور در محل خبرگزاري، جو ساده و بيآلايشي را مشاهده كردم و پس از حضور در كلاسهاي آموزشي و گذر از امتحان ورودي خبرگزاري، جذب اين مجموعه شدم. پس از اين مرحله با توجه به علاقهي فراوان به مطالعه مطبوعات و همچنين بازتاب گستردهي اخبار ايسنا در روزنامهها، انگيزهام براي تداوم حضور، دو چندان شد و تا به امروز به حول و قوهي الهي در مجموعهي ساده و پاك ايسنا فعاليت دارم.
نگاه به مجموعه ايسنا را ميتوان از دو بعد نگريست، نخست آن كه حضور در اين مجموعه براي هر خبرنگاري ميتواند افتخاري بزرگ، به ياد ماندني و ارزشمند باشد، چرا كه با وجود امكانات كم در ايسنا، خبرنگاران جوان اين مجموعه با تلاش مثال زدني، تنها به فكر اثبات توانمنديهاي خود و بالندگي هر چه بيشتر مجموعه بودهاند و هم اكنون با كمك خداوند اين خبرگزاري يكي از مهمترين رسانههاي كشور لقب گرفته است و دوم آن كه بايد پذيرفت كه ايسنا جز معدود سازمانهايي است كه اين چنين به نيروهاي جوان كه بخش اعظم آنها بدون تجربه نيز هستند، امكان حضور و اثبات وجود ميدهد و فكر ميكنم مديريت اين مجموعه با پذيرفتن خطرات احتمالي حضور اين جوانان هر چند كه ريسك بزرگي را انجام داده اما تا به حال به حول و قوهي الهي نتيجهي لازم را به دست آورده است اما روز به روز وظيفهي ايسنا بيشتر ميشود.
نگاه بيروني نسبت به مجموعهي ايسنا؛ با توجه به تلاش گروهي مجموعهي ايسنا اعم از مديريت، سردبيران و دبيران، خبرنگاران، ويراستار، تايپيست و خدمات، اين خبرگزاري به رغم حضور تنها شش سال در عرصهي رسانهي كشور به گفتهي رييس جمهور سابق و محبوب كشورمان سيد محمد خاتمي «موفق شده انحصار خبري را در ايران بكشند» و جايگاهي ويژه را در كشور به دست آورد. ما با شعار «رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود» آمدهايم و به اميد خدا خواهيم ماند.
*********************
امير دره صبح - خبرنگار
متولد سال 1360 هستم و در رشته كارشناسي برق فارغالتحصيل شدم
در فروردين سال 82 از طريق معرفي يكي از دوستان خوبم به ايسنا آمدم و در سرويس ورزشي اين خبرگزاري شروع به كار كردم.
هدف من از آمدن ايسنا جذابيت كار در خبرگزاري كه سرعت و جسارت نوشتن را افزايش ميدهد و صد البته سطح معلومات عمومي است.
*********************
يوسف اكبري - خبرنگار
انگيزهام از ورود به مجموعهي خبري ايسنا در نگاه اول ورود به عرصهي خبررساني و به نوعي خبرنگاري بود. چرا كه هميشه براي قشر خبرنگار جايگاهي ويژه را در سطح روابط اجتماعي متصور بودم و رسيدن به اين جايگاه را براي خود ارزشي بزرگ ميدانستم. در گام دوم نيز اصولا از ارتباط مستقيم با اخبار و منابع خبري لذت ميبردم كه در اين مسير ايسنا نيز به عنوان يك پايگاه اطلاع رساني جوان و پويا توانست اين دو هدف را محقق سازد.
فعاليت كاري و اصطلاحا خبريام را از اسفند ماه 79 با انجمن خبرنگاران افتخاري در ايسنا شروع كردم و در خرداد ماه 80 نيز با فعاليت مستقيم در سرويس سياسي خارجي وارد عرصهي جدي خبرنگاري شدم. تا فاصلهي زماني خرداد ماه 81 به طور متناوب با سرويسهاي حقوقي و اجتماعي ايسنا نيز همكاري داشتم، اما از اوايل تابستان 81 به طور مستقيم وارد حوزهي كاري ورزشي و سرويس فوتبال شدم و فعاليت خبريام را با ايسنا ادامه دادم.
به عنوان عضوي كوچك كه ايسنا به مثال رودخانه ي جوشاني است كه با منبع قوي و مستحكم نيروي انساني كه همانند آب؛ جوشان و فعال است حركت سازنده، موثر و عالي را در عرصهي خبررساني جامعه داشته است. به گونهاي كه از بدو شروع فعاليت در جريانهاي متفاوت اجتماعي، سياسي، اقتصادي و ... تاثيرات مثبت و سازندهاي را به روند حركتي جامعه تزريق كرده است و در تمام اين جريانات فكر برتر را ارايه كرده و از واقعيات حمايت نموده است.
اين تملق نيست واقعيتي است كه ميتوان از بازخورد بيروني و نگاههاي حاكم بر اين مجموعه به خوبي درك كرد.
جواني و بالندگي در كنار پرورش نيروهاي وسيع كاري در عرصهي خبررساني كه زاييدههاي عيني و قابل لمس داشته است از برجستهترين ويژگيهاي ايسنا است كه قطعا با حفظ اين دو خصوصيت خواهد توانست همچنان پويايي و متفاوت بودنش را حفظ كند.
حوزههاي كاري و خبري را كه در طول حدود 5 سال فعاليت در ايسنا با آنها ارتباط داشتهام هميشه ايسنا را متفاوت با ساير رسانهها ديدهاند و به دليل صداقت رفتاري كه خبرنگاران اين مجموعه با افراد داشتهاند، آنها نيز پيش از هر چيزي به صداقت ايسنا و اعتبار خبري آن اعتقاد داشتهاند و از ارتباط خبري خود با ايسنا افتخار ميكردهاند به گونهاي كه حتي برخي افراد و حوزههاي خبري تقدم خبري براي ايسنا قائل ميشدند و انتشار نظرات و خبرهاي مربوط به خود را از اين رسانه مطمئنتر از ديگران ميدانستند و در يك جمله ايسنا را سالمترين و بيحاشيهترين كانال براي ارتباط خود با جامعه تشخيص ميدادند
*********************
علي فيض آسا - خبرنگار
انگيزهي ورود به ايسنا؛ وارد شدن به حوزهي خبرنگاري و انجام فعاليت خبري با توجه به علايق شخصي
نگاه و ارزيابي نسبت به مجموعه؛ استفاده بهينه از استعداد و نيروي جوانان در راستاي اهدافي مشخص محلي براي بروز استعدادها و تبديل برخي تواناييهاي بالقوه به بالفعل.
نگاه بيروني نسبت به ايسنا؛ حضور نيروهاي فعال و پرتلاش و همچنين پيشگام در كارهاي خبري.
*********************
صادق كرميان - خبرنگار
انگيزهي ورود به ايسنا؛ علاقهي وافر به حوزهي خبر به دليل اين كه تجربيات كاري در روزنامههاي مختلف به من اين امكان را داده بود تا محيطهاي خبري گوناگون را از نزديك تجربه كنم، پس از شناختي كه از ايسنا و سرويس ورزشي پيدا كردم متوجه شدم كه در اين حوزهي خبري ميتوانم رشد بيشتري پيدا كنم و تجربياتي را به دست آورم كه ميتواند در آينده به پيشرفت من كمك كند.
ايسنا يكي از معدود حوزههاي خبري است كه عملكردش گوياي تمامي واقعيات است و در واقع زبان تعريف ايسنا همان اخباري است كه بر روي خروجي آن قرار ميگيرد. اين تلاشها نيز ماحصل كار عدهي جوان است كه با كمترين امكانات بيشترين بازدهي كاري را دارند و با اين شرايط فكر ميكنم كار كردن در چنين محيطي ميتواند به خودم ثابت كند كه تواناييهاي من در چه حدي است.
ايسنا و حوزهي ورزشي به دليل برقراري ارتباط سالم با مرتبطين خبري خود، نگاه ويژهاي را به سمت خود جلب كرده، به طوري كه اكثر مديران، مربيان، سرپرستان و بازيكنان حوزهي ورزشي، خبرنگاران ورزشي ايسنا را افرادي امين و صادق ميدانند كه به دور از حواشي كارهاي خبري به دنبال ارايه دادن يك كار نو و در عين حال عاري از هر گونه ابهام هستند.
*********************
محمدرضا آخوندي - خبرنگار
انگيزه ورود به ايسنا؛ پس از آشنايي با مجموعه ايسنا از طريق يكي از خبرنگاران مجموعه و با توجه به علاقهي شخصي و شناخت نسبت به استعدادهاي خود، تصميم بر حضور در مجموعهي خبري ايسنا گرفتم.
در ابتداي امر حضور در چنين مجموعهاي براي من بسيار مهيج و لذت بخش بود اما در ادامه راه با آشنايي نسبت به حرفهي خبرنگاري، نگاه علمي در راستاي خدمت رساني به مردم انگيزه ثانويه من قرار گرفت كه فكر ميكنم تا كنون به بخشي از اهداف و انگيزههاي خود دست پيدا كرده و ادامه ميدهم.
نگاه به مجموعه ايسنا؛ نگاه بنده نسبت به ايسنا به عنوان يك دانشكدهاي است كه طي گذار از آن به تجارب بسيار ارزندهاي ميتوان دست يافت. به علت اشتغال من در آموزش و پرورش، به مجموعهي ايسنا همچون حرفهاي كه منبع درآمد باشد نگاه نميكنم. اما حضور در ايسنا را براي خود بسيار مغتنم و ارزشمند ميدانم. به عقيدهي من ايسنا مكاني مقدس است كه هيچ كس بدون شايستگي نميتواند وارد آن شود.
نگاه بيروني نسبت به مجموعه ايسنا؛ با توجه به فعاليتهاي ارزنده خبرنگاران، دبيران، سردبيران و به طور كلي مجموعه ايسنا، اينك به اين خبرگزاري به عنوان يك منبع معتبر در اخبار ديده ميشود و در زمينههاي مختلف جاي خود را در بين ساير نهادهاي خبري باز كرده است.
*********************
ميلاد اسلامي - خبرنگار
انگيزه ورود به ايسنا؛ حضور در اين عرصه براي من جنبهي تصادف يا پيشآمد را نداشت، بلكه به نوعي جرياني جديد براي شكوفايي تواناييها و تحقق آرزوهايم بود.
به شهادت دوستان، معلمان و گروههايي كه با آنان همكاري داشتم قدرت و استعداد خاصي در نويسندگي و مكتوب كردن تصويرهاي خيالي خود داشتم از طرفي پيگيري تمام اتفاقات مختلف ايران وجهان در عرصههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، هنري، علمي، ورزشي و ... سبب ميشد تا ظرفيت اطلاعاتي خود را افزايش دهم. همواره به دنبال فرصتي براي شركت در تصميمگيريها و فرصت سازيهاي كشور بودم و همين انگيزه سبب شد تا با توصيهي يكي از دوستان به خبرگزاري دانشجويان ايران راه پيدا كنم.
نگاه به مجموعهي ايسنا؛ از آنجا كه از دوران كودكي و نوجواني در محيطهاي اداري متفاوتي حضور داشتم به جرات ميتوانم ايسنا را محيطي خارقالعاده و متمايز از ساير موقعيتهاي كاري عنوان كنم، در اينجا محبت، دوستي و احترام متقابل نخستين حرف است. ارتباط صادقانه و اين صداقت در تمامي امور ادامه دارد، اميدوارم با دقت بيشتر توجه به حفظ اين صداقت در ميان جوانان پرشور ايسنا تداوم يابد.
نگاه بيروني به ايسنا؛ سرعت، دقت، صداقت و بازدهي فوقالعادهي ايسنا صحبتي است كه در هر مجموعهاي كه با دوستان همكار در ساير رسانهها و مخاطبين عام حضور داشتهام به آن اذعان شده است، با اين وجود زماني اوضاع لذت بخش ميشود كه اين افراد قدم در خبرگزاري ميگذارند آن وقت با مقايسهي مكان، شرايط كاري و تعداد نيروهاي انساني است كه نفسهاي اين دوستان به شماره ميافتد و ميگويند شما ديگر چه كساني هستيد.
*********************
سميه معظمي گودرزي - خبرنگار
سال 1378 بود؛ كه در رشتهي علوم ارتباطات اجتماعي در دانشگاه پذيرفته شدم.
رشتهي تحصيليام را براي كار در صداوسيما انتخاب كرده بودم. آن انتخاب، هيچگاه از سر اتفاق نبود؛ اما، مهمترين هدفم ادامهي تحصيل در دانشگاه سراسري بود؛كه شانس با من يار نبود؛ و ناچار شدم دانشگاه آزاد را انتخاب كنم.
ورود به دانشگاه، هيچگاه با بلندپروازيهاي من مطابقتي نداشت.
تقريبا دو ترم اول را خوب درس خواندم؛ و در ادامه، به دنبال جايي براي كاربودم؛ تا بتوانم مقداري به اهداف و استعدادهايم جامهِي عمل بپوشانم. با مراكز خبري زيادي تماس گرفتم؛ و از نزديك محل كارها را ارزيابي كردم؛ اما، هيچ كدام را براي كار نپسنديدم؛ از طرفي تمام همكلاسيهايم كه در سال 1378 به ايسنا وارد شده بودند، يك سال سابقهي كارشان از من بيشتر بود؛ چراكه من ذهنيت خاصي نسبت به اين مجموعه داشتم و تصور ميكردم كه خبرنگاران ايسنا سالهاست كه در اينجا كار ميكنند و اگر من براي كاريابي به اينجا بيايم، گزينش نميشوم؛ در حالي كه درست برعكس فكر ميكردم.
همان سالي كه من دانشجو شده بودم، اين مجموعه نيز كارش را آغاز كرده بود.
درنهايت براي آخرين مركز خبري همراه با سه نفر از همكلاسيهايم و با اجبار من، به ايسنا آمديم. از همان ابتدا، سرويس هنري را انتخاب كردم و فعاليتم را با همكلاسيهايم آغاز كرديم.
اما تنها من براي سه ماه افتخاري در ايسنا ماندم و بقيهي دوستانم از ايسنا رفتند.
در آن زمان به من پيشنهاد فعاليت در يك سايت خبري ورزشي داده شد. براي چهار ماه نيز در آن سايت فعاليت خبريام را به طور جدي ادامه دادم؛ كه با پايان عمر كوتاهش، دوباره به ايسنا بازگشتم؛ و پس از يك ماه فعاليت، با تجربهاي كه در سرويس ورزشي داشتم، از سال 1380 تا كنون در اين سرويس كار ميكنم.
هماكنون، پس از چهار سال، وقتي به گذشته فكر ميكنم، ميبينم كه مهمترين هدفم آن بود كه به واسطهي رشتهِي دانشگاهيام بيشتر در ميان مردم باشم؛ و آنان را از نزديك لمس كنم؛ از طرفي نيز با توجه به آن كه من اين راه را براي زندگيام انتخاب كرده بودم، و از آن پشيمان نيستم، اما، متاسفانه، نسبت به كارم اطلاعات كمي داشتم.
مثلا هيچگاه فكر نميكردم از طريق جايي مانند ايسنا اينقدر راحت با ديگران ارتباط معنوي، فرهنگي و اجتماعي داشته باشم.
در حال حاضر نيز سرويس ورزشي را مجموعهاي به سوي تكامل ميبينم؛ كه براي رسيدن به اين مرحله نيز پستيها و بلنديهاي زيادي را طي كرده است.
از انتخاب حوزهي كاريام اصلا پشيمان نيستم؛ و اگر برخي موانع بر سر راه نباشد، هر كاري كه بتوانم براي پيشرفت بيشترش انجام خواهم داد؛ به ويژه، وقتي كه ميبينم ورزش، چهقدر در كشورهاي پيشرفته نهادينه شده است.
مجموعهي ايسنا، مجموعهاي جوان است؛ كه هر لحظه رو به رشد و تكامل ميرود.
من به عنوان يك خبرنگار در ايسنا احساس آرامش معنوي ميكنم؛ همين قضيه برخي دغدغههاي من را - چه در هنگام ورود به ايسنا و چه در حال حاضر - تا حد زيادي برطرف ميكند.
اگر چه به لحاظ مادي مانند بسياري از خبرنگاران و دستاندركاران رسانه و مطبوعات با وضعيت قابل قبول فاصله داريم، اما، حضور در اين مجموعه را تا زماني كه در آن هستم، به خاطر احترام گذاشتن به بسياري از مسايل معنوي، صداقت در گفتار و عمل مسوولان آن و پايگاه اجتماعي شفافاش دوست دارم.
درست است كه ايسنا با توجه به ميزان سالهاي فعاليتاش، ره صد ساله را يك شبه رفته است، اما، براي حفظ اين جايگاه و رشد و بالندگي بيشتر - بايد - مسايل ريز و درشت آشكار و پنهان بسياري را در متن و حاشيهي رويدادهاي اجتماعي، سياسي، ... و حقوقي كاملا با هشياري رعايت كند؛ تا در جامعهي پيچيدهي توسعهي همه جانبهي اطلاعاتي و رسانهيي سربلند و رو سپيد باشد.
*********************
سميه فتحي - خبرنگار
شايد براي دانشجويي كه در رشتهي ارتباطات تحصيل ميكند، هيچ چيز بهتر از آن نباشد كه در يك رسانه مشغول به كار شود.
اما اين كه چرا ايسنا، دليل عمدهي آن به انديشهي دانشجويي كه در آن حاكم است برميگردد. ايسنا نشان داد با اعتماد به نيروي جواني ميتوان بزرگترين حماسهها را آفريد. سرمايه ايسنا آدمهايي با دلهايي پاك و زلال است كه ميخواهند دنياي زيبا و بدون ريا بيافرينند.
هيمشه به خودم ميبالم كه خداوند مسيري را پيش رويم قرار داد، كه با دنياي پاك ايسنا آشنا شدم، و سهم هر چند ناچيزي را در آن داشتهام.
وقتي به پشت سر نگاه ميكنم، خوب ميدانم كه با بودن در ايسنا، تجربههايي از صداقت ، مهرباني، دوست داشتن همنوعان آموختهام كه در هيچ رسانهاي نميتوانستم به آن دست پيدا كنم.
اين را از برخورد با آدمهايي كه به عنوان همكار و يا مصاحبه شونده در تمامي لحظات كاريام در اين جا فهميدم. ايسنا، مجموعهاي از جوانهايي است كه با دلهاي پاك به تكاپو ميپردازند، شايد لغزندگيهايي داشته باشند،اما در مقابل هزاران حسني كه دارند، به چشم نميآيند.
ايسنا را دوست داريم چون به ما آموخت چگونه در كنار يكديگر با پاكي و صداقت نهال دوستي بنشانيم و از ثمرهي آن بهره گيريم.
*********************
فاطمه محمدنژاد - خبرنگار
مدت 3 سال است در سرويس جامعهي اطلاعاتي ايسنا مشغول به فعاليت هستيم. به نظرم اين بخش از تخصصيترين سرويسهايي است كه فعاليت در آن به مطالعه، علاقه و دقت زياد نياز دارد. در ابتدا فعاليت در بخشي كه هيچ اطلاعي از آن نداشتم سخت به نظر ميرسيد اما به مرور زمان با كمك و راهنايي سردبير با اين حوزه آشنا شدم.
اما به عنوان خبرنگار معتقدم كه، ايسنا مجموعهاي از بچههايي است كه همه با علاقه و انگيزه و بدون توجه به جنبههاي مادي در آن مشغول به فعاليت هستند. كار در اين مجموعهي جوان انگيزههايي به من و شايد به سايرين داده كه حاضر نيستند خبرگزاري دانشجويان را به عنوان جايگاه اصلي فعاليت خود ترك كنند.
ايسنا همواره سعي داشته اخبار و اتفاقات جامعه در بخشهاي مختلف بدون وابستگي به گروههاي خاص به بهترين نحو و با حداكثر سرعت منعكس و در همين چند سال نسبت به ساير رسانهها با وجود امكانات محدود به خاطر فداكاري نيروهاي مجموعه بسيار موفق عمل كرده است.
*********************
فريده شريفزاده - خبرنگار
فارغالتحصيل جغرافياي انساني از دانشگاه تهران فعاليت خبري خود را به مدت 2 سال است كه در ايسنا آغاز كردهام به اعتقاد من ايسنا موفقترين ارگان خبري است كه مستقل و فعال بودن آن از مهمترين شاخصههاي آن ميباشد و به اين واسطه توانسته در همهي زمينهها پوشش خبري قابل توجهي داشته باشد و به سرعت جايگاه خود را در بين رسانههاي مختلف جامعه تثبيت كند. به اعتقاد من فرهنگ سازي توسعهي IT از طريق ايسنا انجام شده كه اين از موفقترين فعاليتهاي فني اين رسانه بوده و در عين حال در همهي زمينهها با ايجاد فضاي مناسب نظر مخاطبان را به نحو خوبي جذب كرده است.
ايسنا در هيچ زماني مسامحه نكرده و اين استقلال راي و قدرت فكري خود را بارها نشان داده كه اين جزو افتخارات اين مجموعه محسوب ميشود و علاوه بر آن هزينهي كم و توليد زياد باعث افزايش بهرهوري آن در بين كل خبرگزاريها شده است.
با همهي اين حرفها من ايسنا را دوست دارم و آن را براي ادامهي فعاليتم انتخاب كردم چون معتقدم توانسته اعتماد مردم را بويژه در بين قشر جوان و تحصيل كرده به خوبي جلب كند. اين خبرگزاري منبعي موثق براي آگاه شدن مردم از رويدادهاي جهان است و دركنار آن ايسنا را به واسطه محيطي دوستانه و صميمي كه دارد دوست ميدارم چون بودن در كنار بچهها يادآور روزهاي دانشجوييام است همچنين صميميت و رفاقتي كه بين خبرنگاران حاكم است، استرس و سختي كار را كاهش ميدهد به اعتقاد من كساني كه در ايسنا مشغول فعاليت هستند جواناني با عشق و علاقه ميباشند كه ايسنا براي آنها دروازهي ورود به جامعه و محيط كار محسوب ميشود كه البته آنها در عين جوان بودن با الفباي كار حرفهاي به خوبي آشنا هستند و اين بسيار با ارزش و قابل تقدير ميباشد.
عليرغم همهي مشكلات و سختيها ايسنا را به عنوان خانهي دوم خود انتخاب كردم و اميدوارم در اين محيط روز به روز بر دانش و آگاهيمان افزوده شده و بتوانيم ايسنايي بهتر و موفقتر داشته باشيم.
خدا را سپاس ميگذارم و از كساني كه ياريگر من دراين مجموعه بودند كمال تشكر را دارم و اميدوارم مديريت اين مجموعه كه هميشه پشتيبان و حامي بچهها بوده در هر كجا و در همهي مراحل زندگي موفق و پيروز باشد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر